از آنجایی که این حوزه، در ایران هنوز چندان شناخته شده و مورد توجه نیست در این یادداشت، مرور نسبتا جامعی بر یکی از معدود کتابها و به عبارتی شاید قدیمیترین آنها در این حوزه صورت گرفته و همچنین کتاب دیگری در همین راستا به صورتی اجمالیتر معرفی خواهد شد. همان طور که اشاره شد، تبدیل شدن خانه به یکی از حوزهها و دغدغههای
جدی انسانشناسی، به پس از جنگ جهانی دوم و چرخش گفتمانی این رویکرد علمی بازمیگردد و به عبارتی از پسلرزههای آن محسوب میشود. بنابراین طبیعی است زمانی که در اینجا صحبت از «قدیمی» بودن یک منبع میشود معنای نسبی آن مدنظر است در صورتی که حوزهای جدید بوده و هنوز ادبیات مشخصا تولید شده در آن، کم هستند.
دو کتاب پیشرو در حوزه خانه
دو منبع اصلی که در حوزه فضای خانگی تاکنون منتشر شدهاند هر دو مربوط به ابتدای قرن 21 و سال 2006 هستند. یکی از این منابع مهم، کتاب «خانه ما: بازنمایی فضای خانگی در فرهنگ مدرن» است؛ کتابی محصول ژوئن 2006 که در 268 صفحه توسط انتشارات رودبی[3] منتشر شده است. ویراستاری این کتاب به صورت مشترک بر عهده جری اسمیت و جو کرافت بوده که مقدمه آن نیز توسط همانها نوشته شده است. 12 مقاله از افراد مختلف در این مجلد به چشم میخورد که همگی با محوریت بازنمایی فضای خانگی در ادبیات، فیلمها، نقاشیها و… هستند و برای فهم درست آنها آشنایی با ادبیات و فرهنگ انگلیسی زبان، اهمیتی تام دارد چرا که مملو از ارجاعات فرهنگی هستند.
آقای دکتر جری اسمیت[4]، در فاصله سالهای 2011-2010 استاد مدعو مطالعات ایرلند در دانشگاه وین بود. او حین کار بر روی فضا و تخیل فرهنگی ایرلند، به موضوع فضا و موسیقی علاقمند میشود و پژوهشهایی در این حوزه انجام داده است. از او همچنین مقالهای در این کتاب با عنوان: «حتما میفهمید معماری خانگی چگونه باید باشد: جستجوی مفهوم خانه در رمان باد در میان درختان بید» وجود دارد. او در این مقاله، مفهوم خانه[5] را در رمان کودکانه و کلاسیک معروف «باد در میان درختان بید» نوشته کنت گراهام، نویسنده انگلیسی بررسی کرده و نشان میدهد که چهطور بازنمایی خانه در این رمان، تحت تاثیر بیوگرافی خود گراهام و نیز موقعیت سیاسی- فرهنگی عصر زندگی او و مکان خاص آنست.
خانم دکتر جو کرافت[6]، ویراستار دیگر این کتاب، استاد گروه علوم انسانی و اجتماعی در دانشگاه جان مورز[7]، واقع در لیورپول انگلیس است. کرافت بیش از هر چیز به رابطه بین ادبیات و روانکاوی و نیز مسئله هویت علاقمند است و در کارهایش توجهی ویژه به دوره نوجوانی دارد. داستانهای کودکان، فضای داخلی و بازنمایی آسیب روانی از دیگر حوزههای مورد علاقه او محسوب میشوند. او در دوره کارشناسی این دانشگاه، دوران کودکی و نوجوانی، جنون، فضای داخلی، ادبیات و فرهنگ 1960 و 1950 را تدریس میکند. کرافت در کتاب «خانه ما: بازنمایی فضای خانگی در فرهنگ مدرن»، علاوه بر نوشتن مقدمهای به همراه اسمیت با عنوان «فرهنگ و فضای خانگی» مقاله مفصلی نیز با عنوان «عمری با حسرت، پشت در اطاق خواب: فضای نوجوانی و ساختهای هویتهای خصوصی» دارد.
اما شاید مهمترین منبع موجود در زمینه انسانشناسی فضای خانگی را میبایست کتاب «در خانه؛ یک انسانشناسی فضای خانگی[8]» دانست، کتابی که در اکتبر 2006 توسط انتشارات دانشگاه سیراکیوز[9] آمریکا در 184 صفحه منتشر شد و درواقع مجموعهای از 12 مقاله از افراد مختلف، به همراه مقدمهای از جان رنییر شرت[10] است که توسط خانم ایرن سیراد[11] ویراستاری شده است. تمزکر اصلی یادداشت حاضر نیز معرفی همین اثر خواهد بود.
آشنایی با ویراستار کتاب «در خانه»
سیراد که این کتاب پیشرو و مهم در عرصه انسانشناسی فضای خانگی را ویراستاری کرده، کیست؟او یک انسانشناس فرهنگی و پژوهشگر ارشد کرسی فضای داخلی، در دانشکده معماری دانشگاه تییو دلفت[12] است که قدیمیترین و بزرگترین دانشگاه فنی عمومی هلند محسوب میشود. او کتابها و مقالاتی در زمینه نظریه فرهنگی و فرهنگ عامه دارد و آخرین کارهایش در خصوص انسانشناسی فضای خانگی، تاریخ فرهنگی فضاهای داخلی هلند، فنآوریهای خانگی و مطالعات فرهنگ مصرفکننده است. سیراد مقالات بسیاری در خصوص فضای خانگی در مجلات مختلف نوشته که از آن جمله میتوان به مقاله «خارج از آشپزخانه من؛ معماری، جنسیت و بهرهوری خانگی» و «بطریهای شیر و خانههای نمونه؛ استراتژیهای انجمن هلندی برای زندگی درست» اشاره کرد که هر دو در فاصله سالهای 2004-2002 در مجله معماری منتشر شدهاند. همچنین مقاله «ملت در حال بازسازی هرگز نمیخوابد: افزایش و زوال تختهای دیواری (تاشوی) هلندی» او، سال 2005 در مجله تاریخ طراحی منتشر شد.[13] خود سیراد در کتاب مورد بحث، مقالهای 22 صفحهای درباره پنجرههای هلندی دارد که در ادامه مقاله، معرفی خواهد شد.
مروری بر مقدمه کتاب و نویسنده آن
اما جان رنییر شرت که مقدمه کتاب از اوست نویسنده و سخنران عمومی معروفی در حوزه مسائل شهری و زیستمحیطی و جهانی شدن است و استادی کرسی «سیاست عمومی» در دانشگاه مریلند[14] آمریکا را نیز بر عهده دارد.
شرت در مقدمه خود بر کتاب «در خانه» مینویسد: « با وجود اهمیت بسیار زیاد خانه، کار نسبتا کمی روی معنای آن صورت گرفته است. درک نامتوازنی از جهان وجود دارد. به مکانهای خانگی زندگی ما آنقدر توجه نمیشود که به فضاهای عمومی توجه میشود. ما کارهای بیشتری روی مکانهای کار، به نسبت مکانهای سکونت انجام دادهایم. این کتاب، این عدم تعادل را جبران کرده و تاکیدش بر مهمترین فضاهاست.» او همچنین تاکید میکند که کلیه مقالات این کتاب بر «این جا» و «الان» متمرکز هستند که منظور او طبیعتا آغاز قرن 21 و نیز خانههای شهری غربی است.
او خانه را فضایی آرمانی و حتی آرمانیتر از سایر فضاها نامیده و میگوید: «خانه به همان اندازه که منبع کار، سوء استفاده و بهره برداری است، محل استراحت، عشق و تغذیه هم هست. جان فلچر[15] در اوایل قرن 17 نوشت: «خوشقلبی و خشونت، از خانه شروع میشوند.» درست است که سوءاستفادههای خانگی و سوءاستفاده از کودکان، در ذات خود، کریه هستند ولی خشم عمومی زمانی بیشتر برانگیخته میشود که آنها در خانه صورت گیرند. این موضوع شبیه قتل در کلیسای جامع است، آلودن جایی مقدس. این امر تصادفی نیست چرا که من احساس میکنم طی سالهای اخیر و به موازات افزایش تنشهای داخلی، خانه به عنوان یک مکان مقدس، دیده شده است. ما در حال از دست دادن احساس عدالت در نظام سیاسی هستیم و به همین دلیل، یک هماهنگی داخلی را جستجو میکنیم، تصویری از یک زندگی بی سر و صدا که تصورات جمعی و فردی ما مکررا در آن رفتوآمد میکنند.»
او خانه را مکانی مملو از ابهام معرفی میکند چرا که «نقطه اتصال مجموعهای از دوقطبیهاست: سفر/ برگشتن، استراحت/ جنبوجوش، مقدس/ غیرمقدس، خانواده/ اجتماع، فضا/ مکان، درون/ بیرون، خصوصی/ عمومی، خانگی/ اجتماعی، زمان فراغت/ زمان کار، زنانه/ مردانه، قلب/ مغز و نیز بودن/ شدن.»
شرت، درنهایت از بحث خود نتیجه میگیرد خانه، مکانی متناقض است و خواندن این کتاب به حل هیچ کدام از تعارضهای آن کمکی نخواهد کرد ولی بدون شک باعث درک بهتر آنها خواهد شد.
دوازده فصل، دوازده مسئله درباره خانه
در ادامه، با ترجمه بخشهایی از هر فصل، مروری اجمالی بر این مسائل دوازدهگانه کتاب صورت گرفته و سعی شده تا حد امکان، مسئله محوری هر فصل، به مخاطب فارسی زبان معرفی گردد که خود میتواند گام مهمی جهت مشخص شدن ابعاد این حوزه جدید انسانشناسی تلقی شود:
فصل اول: درآمدی بر انسانشناسی در خانه[16]
این فصل سعی دارد نشان دهد که بسیاری از ویژگیها، رویدادها و اشیاء موجود در خانه، برخلاف آنکه بدیهی و طبیعی به نظر میرسند، چون به ما نزدیک و اموری روزمره هستند به هیچ وجه چنین نبوده و اموری کاملا فرهنگی هستند. بنابراین قراردادی و وابسته به زمان و مکان تلقی میشوند.اموری مانند اینکه چرا با استفاده از دیوارها و پنجرهها فضای داخل خانه را میپوشانیم؟ چرا به ندرت در آشپزخانه میخوابیم؟ چرا لباسهای کثیف را در گوشههای پنهان خانه، انبار میکنیم؟ تزئین و تفکیک فضای درونی خانه را چهطور انجام میدهیم و… نویسنده این فصل مدعی است که تاکنون بیشتر کارهای صورت گرفته بر روی خانه، از رویکرد جامعهشناسی یا جغرافیا و عمدتا متمرکز بر مفهوم مصرف بوده و یا از دریچه روانشناسی محیط به آن نگاه شده است. فقدان رویکردی انسانشناختی و خُرد به این مقوله مهم زندگی بشری، نتیجهایست که او گرفته و ذکر میکند که مطالعات اولیه انسانشناسی نیز اهمیتی ویژه به تحلیل نمادین خانه به عنوان بازتابی از کیهانشناختی هر قوم و فرهنگش میدادهاند. نویسنده این فصل همچنین تاکید میکند که انسانشناسی فضای خانگی، صراحتا ریشههای غربی دارد و بیش از هر چیز، حاصل موقعیت تاریخی غرب است که پس از جنگ جهانی دوم، سریعا مسیر شهرنشینی را در پیش گرفته است. به هر روی، نظم فضایی خانه، در مقابل نظم فضای عمومی مطرح شده و میبایست موضوعی بااهمیت تلقی گردد.
فصل دوم: زندگی خانگی در مناقشه؛ تجدیدنظری در منابع [17]
این فصل بر تجربه کشور هلند متمرکز بوده و خانه را در طول قرن 17 از خلال سه حوزه معماری، ادبیات و نقاشی مورد بررسی قرار میدهد. در معماری، هدف اصلی، داشتن ارتباطی مثبت و مناسب بین خانه و شهر بوده، درادبیات، تعهد و اخلاق در تجارت عمومی خانه دلمشغولی اصلی محسوب میشده و نقاشی نیز تلاش میکرده خانه را با تمام جزئیات مادیش به تصویر بکشد. باید توجه داشت که خانه مطرح در بسیاری از آثار این دوره درواقع خانه بورگنشینها[18]است و منظور از شهروندان در این بحث، نه یک طبقه به معنای جامعهشناسانه آن بلکه نوعی گروه متوسط است که مابین نجیبزادگان و مردم عادی قرار میگیرد. در ابتدای اروپای مدرن، شهروندان به عنوان یک رده تاریخی بازنمایی میشوند که هویتشان را از شهرهای حصارکشی شده یا دژها (بورگها یا قلعهها) میگیرند. این ساکنان و شهروندان، از طریق پایبندی به قوانین و تعهدات مشخصی، میتوانستند تیپی از زندگی ایمن و توام با صلح را تجربه کنند. خانه به آن معنایی که شهروند، مالک و صاحب آنست یک دارایی محسوب میشود که فرد میتواند قوانین خودش را بر آن تحمیل کند البته تا جایی که برخلاف قوانین بالادستی شهر و دولت نباشند. برای همین، برخی اندیشمندان، خانه را به یک قلمرو پادشاهی تشبیه میکنند، جایی که زن و شوهر، حکومتش را در دست میگیرند، حفظش میکنند و افتخاراتش را تقویت میکنند. بسیاری از نقاشان هلندی دوره مورد بحث، شهروندان را در خانههایشان که به اشکال و اندازههای مختلفی است، تصویر میکنند. بنابراین خانه در قرن 17 استعارهای پیچیده برای یک منزلت و موقعیت شهری جدید است. این واقعیتِ نهفته در سنتهای معماری و ادبی و نقاشی به معنای آنست که نظم مدنی جدید در بسیاری از تولیدات فرهنگی این دوره قرار گرفته است. منابع فرهنگی مطالعه شده در این فصل (به عنوان مثال یک نقاشی از خانه یک شهروند)، درواقع تصویر کردن جایی است که او هویتش را در آن بنیان میگذارد. خانه در قرن 17 و در درجه اول، یک موضوع ظاهری است که با مالکیت مادی، چگونگی استفاده و بازنمایی آن سر و کار دارد. خانه به عنوان یک ساختمانِ فاخرِ مبله شده دیده میشود، جایی که مردم با سرافرازی و احترام در آن زندگی میکنند. بعدها خانه با ویژگیهای قرن نوزدهمی «زندگی خانگی[19]» آشتی میکند و دیگر آن منزلت مدنی سابق را برای بورژوازی ندارد. تصویر ظاهر شده از این سه تیپ منبع مورد بررسی، با ایدههای عمومیای که مدعیاند زندگی خانگی در هلند، ریشه در قرن 17 آن دارد متفاوت است. درواقع برخی از اندیشمندان تاکید میکنند که خانه، اهمیت بسیار زیادی برای شهروندان و موقعیتشان در جمهوری هلند داشته است. با این حال «خانه[20]» در نظر آنها و در درجه اول، یک خانه معنوی یا اخلاقی[21] است. در نتیجه، جایگاه تقواست و موکدا در مقابل جهان بینظم و خطرناک بیرون قرار میگیرد. ریبزینسکی[22] به شیوهای قطعی، محدوده خانه رااز طریق تاکیدی که بر اهمیت کار کدبانوی خانه در خلق یک فضای درونی ویژه دارد، توصیف میکند.
فصل سوم: پنجرههای هلندی؛ تقوا و گناه زنانه[23]
این فصل، تفسیری نمادین از ارتباط تاریخی بین زنان هلندی و پنجرههای هلندی ارائه میدهد که بر همپوشانی دو مرز مهم فیزیکی و اجتماعی تاکید دارند. پرده بکارت به عنوان یک مرز فیزیکی تاریخی حیاتی برای زنان، همزمان با پنجره به عنوان یک مرز اجتماعی ضروری بین فضای عمومی و خصوصی، همپوشانی دارد. وضعیت این هر دو مرز شکننده به صورتی نمادین در نمونههایی از نقاشیهای قرن 17 هلند از فضای داخلی خانهها نشان داده شده است. وضعیت جنسی زنان به تصویر کشیده شده نه تنها با موقعیت شیشه پنجرهها یا پوشانده شدنشان با پرده، بلکه با قفل بودن یا نبودشان نشان داده شده است. درهمپیچیدگی نمادین زن و فضای داخلی، از قرن 17 به بعد تاثیر زیادی بر روی دکوراسیون، امنیت و تمیزی پنجرههای جلوی خانه گذاشته است. همزمان این فرآیند خانگی کردن[24] زنان، منجر به محکم شدن این مرزهای شکننده به واسطه لایههای بیشتر و بیشتر پردهها شد. همراستا با انزوای فیزیکی پنجرهها، هلند هنوز هم در مقایسه با سایر کشورهای اروپایی، پایینترین درصد مشارکت زنان در کارهای مزدبگیری را دارد. خانگی کردن زنان، یک رویکرد زنانه را به پنجره وارد کرده اما بدنامی فعلی پنجرههای هلندی به واسطه علامت دادنها فاحشهها از پشت آنها، محدودیتهای نگرانکنندهای برای مجاورت و حضور زنان در کنار پنجره ایجاد کرده است. نه فقط افزایش نرخ جرم و جنایت، بلکه ترس زنان از تجاوز به عنف، روندی را در مورد بستن پنجرهها به هنگام عصر آغاز کرده است. ارتباط میان پنجرههای هلندی و زنان هلندی، هر چند ضعیف ولی هنوز موضوعی برای تقوا و گناه زنانه است.
فصل چهارم: درون و بیرون سالن؛ یک مثال پاریسی[25]
با بررسی و توصیف اشیاء، اعمال و کلمات رد و بدل شده بین شخصیتها در خانه میتوان فهمید که سالن، یک آستانه است، جایی میان دو جهان داخلی و خارجی، خصوصی و عمومی و صمیمی و غریبه. سالن به عنوان یک منطقه حاشیهای، به هیچ کدام از این دستهها تعلق ندارد اما نقش فضایی مهمی در هر دوی آنها بازی میکند. بنابراین باید گفت که سالن، یک فضای نه کاملا داخلی و نه خارجی است، بلکه یک منطقه مسقف محک زننده است که برخی از آن به آسانی عبور میکنند و برخی دیگر هرگز فراتر نمیروند. بنابراین، سالن، نقشی حفاظتکننده دارد و به صورتی فیزیکی و نمادین از جهان خصوصی و داخلی حفاظت میکند. آن دارای سطحی از صمیمیت است که فرآیندهای شناسایی، بیطرف شدن و تصفیه شدن افراد در آن رخ میدهد. سالن یک فضای تکمعنایی نیست، جایی است که رفت و برگشت بین فضای داخلی و خارجی، خصوصی و عمومی، باز و بسته همیشه در آن امکانپذیر میشود. در نتیجه این فضا، تنوعی از رفتارها و اعمال انتقالی را دربرمیگیرد. اشیائی هم که در آن قرار دارند همین موقعیت و نقش را بازنمایی میکنند. این مقاله، رویکردی معمارانه به این بخش از فضای داخلی در خانههای غربی دارد. با این حال انسانشناسی فضای خانگی نمیتواند صرفا از خلال مشاهده دادههای معمارانه یا مصاحبه با ساکنان انجام شود بلکه مطالعه روابط بین فضای خانگی، ساکنان و اشیائی که آنها را احاطه کرده، مکانیسمهای ایجاد یک جهان معنیدار را نشان میدهد و باید توامان مورد بررسی قرار گیرد.
فصل پنجم: «من همیشه دلم می خواست شیر سنگی[26] خودم را داشته باشم؛ انگیزه های ایدئولوژیک صاحبخانههای جدید در نزتینات بیرونی خانه»[27]
این مقاله، متمرکز است بر نشانههای ایدئولوژیکی که در نمای بیرونی خانهها و تزئیناتشان به کار رفته است. از جنبههای مختلفی میتوان این نشانهها را بررسی کرد، مثلا احتمالا درک زنان در مورد دکوراسیون خارجی و الحاقات ساختاری آن متناسب با اولویتهای خانوادگی و عاطفی است ولی تصمیمگیری مردان در این مورد ممکن است بیشتر با احساسشان درباره خودشان به عنوان فعالان اجتماعی و به ویژه مشارکتکنندگان در روابط اقتصادی و مصرف و رقابت باشد. تصمیمگیری در مورد خرید خانه توسط فرد، تابعی از قدرت خرید او در بازارهای اجتماعی است. بنابراین، بدیهی است که اندازه، سبک و محل خانه، تابعی از وضعیت اقتصادی خانواده باشد. دسترسی به امکانات اجتماعی مانند مدارس، خدمات بهداشت و درمان، امکانات رفاهی و تفریحی و همچنین کیفیت و پراکندگی آنها در محلههای مختلف، متفاوت است. در چنین زمینهای، تصمیمگیری در مورد خرید خانه به احتمال زیاد توسط احساس فرد از هویت اجتماعیش و همین طور از آرمانهای ایدئولوژیکش که زاییده امیال شخصی یا نیازهای عملیش هستند تعیین میشود. به نظر میرسد ضرورتهای اقتصادی و سیاسی دوره تاچریسم نیز بر رفتارهای شخصی مستاجران سابق بیتاثیر نبودهاند، تاثیراتی که قابل مشاهده و تدوین به صورت ایدئولوژیک هستند. در هر صورت، مطالعه شواهد تصویری مربوط به انتخابهای دکوراتیو و تزئینی صاحبخانهها درباره ویژگیهای خارجی خانه، گویای یک هویت ملی امپریالیستی شخصی شده است که در این مقاله مورد بررسی قرار میگیرد.
فصل ششم: آوردن مدرنیته به خانه؛ نقشه باز در فضای خانگی انگلستان[28]
زمانی که دولت، عهدهدار برنامههای مسکن شد تا محل اقامت بهتری برای خانوادههای طبقه کارگر فراهم کند خانههای با نقشه باز، بنیان طرحهای مسکن عمومی مدرن در بریتانیا بودند. شیوههای رد نقشه باز یا اصلاح و تغییر شکل آنها پیش از آن که بخواهد در ادبیات طراحی مسکن جا بیفتد، نشاندهنده مشکلات تطبیق افراد با مدرنیزاسیون در زندگی روزمره است. مصرفکنندگان این فضاها از مشارکتکنندگان فعال در این فرآیند بودند. این یک واقعیت است که عدم استفاده و استقبال ساکنان از چنین خانههایی که ظاهرا متناسب با ارزشهای طراحی خوب ساخته شده بودند، شکستی برای معماری و طراحی محسوب میشود. این شکست مدرنیسم، نشاندهنده آنست که شیوههای ساکنان برای خلق فضاهای مردمی مدرن، بسیار متفاوت از نسخههای پیشرویی است که توسط طراحان آنها، پیشبینی شده بود. در اینجا آنچه اهمیت دارد تفاوت بین بیان مردمی مدرنیته در زمینه «خانه» است، تفاوت نظر ساکنان با آنچه ایدهآلهای طراحان درباره خانهسازیهای عمومی بود و نظر این قشر، بیان زیبایی از اصلاحات اجتماعی تلقی میشد که این بار در طراحی ظاهر شده است. فصل حاضر، این جریان و عکسالعملهای افراد نسبت به آن را مورد بررسی قرار داده است.
فصل هفتم: پروژه فرانسوی دوخانگی؛ تحقق هویت خانوادگی[29]
پروژه دوخانگی فرانسوی، شیوهای را توضیح میدهد که در آن، برخی از شهرنشینان، در پاسخ به ریشههای روستایی خودشان، هم در آپارتمان اجارهایشان زندگی میکنند و هم با سرمایهگذاری در یک سکونتگاه خانوادگی در حومه شهر، جهانی معنیدار را برای خودشان خلق میکنند. ارثیهها اغلب، اشیائی هستند که خارج از فرآیند تولید انبوه قرار دارند. به همین جهت، تمایل به حفظ بیقید و شرط آنها در بین خانوادهها وجود دارد و همین، محدودیتهایی را بر افراد اعمال میکند. آنها مجبور به حفظ ارثیه خانوادگی خود هستند حتی اگر آن شیء یا خانه، خیلی مناسب زندگی یا در حد بودجهشان نباشد. چنین انگیزهای (یعنی حفظ اصل و نسب خانوادگی خود) باعث شده برخی شهرنشینان نیز، اقدام به خرید خانهای موروثی در حومهها کنند. این، نوعی تجسم بخشیدن به هویت خانوادگی و اصل و نسب محسوب میشود و اغلب توسط شهرنشینان بیخانمان و مردم جوامع سنتی رخ میدهد. این پدیده گویای آن است که حفظ اشیاء و آثار مربوط به گذشته میتواند منبعی قوی برای حال و آینده باشد.
فصل هشتم: تجربه جَوِ خانه[30]
در این مطالعه، تاکید بر مصاحبه با ساکنان خانهها بوده و پس از آن، متن مصاحبهها به دقت مورد بررسی قرار گرفته تا میزان تجربه افراد از جو یا اتمسفر یا حال و هوای فضای خانه را بررسی کنند. همچنین به این سوال پاسخ دهند که ویژگیهای معمارانه سرپناه، چه طور بر روی این تجربه تاثیر میگذارد؟ در اینجااتمسفر یا جو، در قالب مفهوم «لذت» مشخص و عملیاتی شده است. عوامل فرهنگی- روانی موثر در تجربه اتمسفر، از پاسخهایی که به سوال «لذتبخشترین قسمت خانه کجاست؟» داده میشده، استخراج شدهاند واز این طریق، 5 موضوع مشخص گشته است: ارتباط با یکدیگر، در دسترس بودن برای یکدیگر، آرام بودن بعد از اتمام کار، قادر بودن به انجام کاری که دوستش داری، سرگرم بودن و عدم خستگی. این موارد با احساس لذت در خانه و نیز تجربه حال و هوای آن در ارتباط قرار دارند. بررسی پاسخها به این سوال همچنین سه عامل معمارانه را که در تجربه این حس مهم هستند مشخص کرده که شامل ترتیب و ارتباط بین اطاقها، اندازه آنها و نیز شکلشان است. اینکه چهطور این عوامل معمارانه میتوانند با مفهوم لذت در ارتباط قرار گیرند با مفاهیم روانی- اجتماعیای که پیشتر اشاره شد قابل توضیح است. این مطالعه نشان میدهد که کیفیت بالقوه ویژگیهای معمارانه تنها در صورتی موثر واقع میشوند که توسط درکی از یک اتمسفر یا جو دلپذیر، قدرت بگیرند. بنابراین، نتایج پژوهش حاضر گویای آنست که صحبت از تجربه جو یا اتمسفر در فضای خانگی، بیمعنا یا نامشخص نیست. این به سیاستگذاران و طراحان نیز کمک میکند که به جای درک ویژگیهای یک محیط بالقوه خوب در صدد فهم راههای موثر افراد و ذهنیاتشان برآیند.
فصل نهم: فضای گفتگو در خانه خانوادگی[31]
چه طور خانوادهها، در داخل محدودیتهایی که در یک فضای خانگی واقع در حومه شهر دارند درباره روابط درونی خودشان مذاکره میکنند؟ منظور از محدودیتها در اینجا دو چیز است: هم محدودیتهای فضای فیزیکی خانه و هم محدودیتهای ناشی از فضای اجتماعیای که به واسطه ارزشهای غالب خانه و خانواده تعریف میشود. در این مقاله، تاکید بر تجربه پس از جنگ در گلاسکو (بزرگترین شهر اسکاتلند) است. از آنجایی که یک نظرسنجی پستی نشان میدهد زوجها و خانواده هستهای، شکل غالب خانواده امروز در این منطقه هستند، بنابراین خانواده هستهای، مورد نظر قرار گرفته و تعمدا در نمونههای انتخاب شده برای مصاحبهها، خانوادههای یک یا دو نفره حذف شدهاند. چرا که در چنین نمونهای صحبت کردن از آرمانهای معمولی خانه و خانواده عجیب نیست و خصوصا زنان به راحتی در مورد آنها صحبت میکنند. همچنین به نظر میرسد که مفروضات یک زندگی خانوادگی مشترک و دموکراتیک، به صورتی ضمنی در طراحی ساختار فیزیکی خانههایی که این گروه برای زندگی انتخاب کردهاند لحاظ شده است. با این حال، پژوهش حاضر نشان میدهد که در عمل، زندگی روزمره بر این ایده منطبق نبوده و فاصله زیادی با آن دارد. نتایج دریافت شده از پاسخدهندگان، گویای آن بوده که دور زدن محدودیتهای ناشی از ساختار فیزیکی خانه و نیز ارزشهای متناقض مربوط به جنسیت و ایدئولوژیهای خانوادگی به طور مکرر توسط افراد صورت میگیرد. این دور زدنها خصوصا در این موارد فایل مشاهده است: تضاد بین جنبه عمومی و فردگرایانه زندگی خانگی، بین چهره احترامآمیز خانه و میل به داشتن یک پشت صحنه آرام، بین ضروریات فردگرایانه فضا و حریم خصوصی و مفاهیم با هم بودن و زندگی اجتماعی، بین روابط دلسوزانه و دموکراتیک ایدهآل و نیز تفاوتهای جنسیستی در مسئولیتپذیری کارهای خانه و نگهداری از کودکان. همه این مطالبات متناقض، ایجاد تنش کرده و نهایتا منجر به یکسری تفکیکهای زمانی و فضایی پیچیده بین اعضاء برای حل آنها میشوند، تفکیکهایی بین زنان و مردان و بین بزرگسالان و کودکان. آشکار است که این مذاکرات، راحت به نتیجه نمیرسند اما همچنین غیرقابل انکار است که طراحی فیزیکی مسکنهای تولید انبوه شده معاصر، محدودیتها و تاحدودی انعطافناپذیریای را ایجاد میکند، حتی برای خانواده هستهای که ظاهرا این خانهها برای آنها طراحی شدهاند.
فصل دهم: خانگی شدن شستشو[32]
تصویر تجاری از امر لباسشویی خانگی، اغلب به واسطه فشار دادن یک شستی بازنمایی میشود که بسیار با تصویر قدیمی آن که رختشویخانه و زنان رختشوی بودند فاصله دارد. فرآیند لباسشویی، دگردیسی شدیدی را در فاصله سالهای 1970-1950 تجربه کرد. درواقع، لباسشویی یک نمونه بینظیر از کارهای معمولی و سخت روزمره است که بعد از ماشینی شدن و صنعتی شدن، به داخل خانه وارد شد. با ابداع ماشین لباسشویی، شستن لباسها از یک آیین جمعی و عمومی به یک کار خصوصی فردی تبدیل شد. تغییرات اجتماعی و فرهنگیای که اغلب تحت عنوان «نوگرایی» خلاصه میشود تاثیرات بسیاری را بر شیوههای سنتی شستشوی لباس بر جای گذاشتند. این فرآیند در گذشته، خودکار و ماشینی نبود و به جهت استانداردهای شدتیافته پاکیزگی، کار دشواری محسوب میشد. در مبارزهای مداوم برای داشتن لباسهایی تمیز از جنس کتان سفید، تعداد دفعات شستشو افزایش یافته و این کار در اواخر قرن 19، به عنوان بخشی از رعایت بهداشت، منطقی به نظر میرسید. در شیوه سنتی شستشوی لباسها آب و ملحفهها در فضای عمومی برای زنان مهیا بود. در مناطق روستایی، زنان، محل شتشو را در فضای عمومی اشغال کرده و شستشو را به رویدادی بزرگ و با آدابی مخصوص تبدیل نمودند. در شهرهایی مانند پاریس و لندن اما شستشوی لباس به کاری حرفهای برای زنان طبقه پایین و فقیر و نیز مستخدمان درآمد که در فضاهای عمومی مخصوص لباسشویی آنرا انجام میدادند. رختشویخانههای قرن 19 در آن دوره یکی از محلهای عمومی معاشرت زنان بودند. امروز شستشوی لباس، خانگی شده اما هرگز با فضای درونی خانه یکپارچه نشده است. همه چیزهایی که مربوط به شستن لباس و خشک کردن لباسها هستند و همین طور سبد لباسها و… در بخشهای مختلف خانه پخش شدهاند و هرگز مکانی واحد را از آن خودشان نکردهاند. امروزه، اگر چه استاندارهای پاکیزگی افزایش یافته اما امر شستشوی لباس، غیرحرفهای، بیارزشتر و نیز مبهمتر از گذشته شده است. تحول کثیف به تمیز، چروک به اتوکشیده و مسائل پیرامون آن، از موضوعات جالبی هستند که در این فصل مورد بررسی قرار گرفته است.
فصل یازدهم: ساختن خانه؛ چهارراه انتخابها[33]
مسکنها، خانهها و دکوراسیونهای داخلی، نتیجه نهایی شبکهای از تصمیمگیریهای تجاری و خانگی هستند. در تفسیر جنبههای عملی این فرآیند، محققان اغلب این درهمتنیدگی انتخابهای شخصی و تجاری را نادیده گرفتهاند. به همین جهت پژوهش حاضر، شکافتن تمایزات مرسوم بین مسکن و محتواهای آن و نیز بین سازندگان و مشتریان آن را موضوع خود قرار داده و نشان میدهد در برخی جنبهها، سازمانهای تولیدکننده مانند ساختمانسازان یا خردهفروشان مبلمان، اشتراک نظر بیشتری با هم دارند نسبت به کسانی که خریداران این محصولات هستند. درمجموع، دو نکته درباره تحلیل نظاممند تفاوتهای موجود در درک گروههای مختلف پاسخدهنده در این پژوهش قابل طرح است: محدوده و دامنه انتخاب آنها و شیوهای که تصمیمگیری میکنند. برخی از صاحبخانهها و سازمانهای تجاری مدعیند که تقریبا باز عمل میکنند و بناباین به صورت بالقوه در جهان متنازعی از فرصتها قرار دارند و تصمیمات و گزینههای زیادی برای انتخابشان وجود دارد. دیگران اما یک چشمانداز محدودتری را از دامنه انتخابشان برای تصمیمگیری به تصویر میکشند. این پژوهش تطبیقی گویای آنست که موارد قابل درک بسیاری در این حوزه وجود دارد که از طریق تحلیلهای دقیق موضوعات و همین طور بررسی جزئیات ارتباطاتی که بین مسکن و فرهنگ مادی و نیز بین خواستههای تولیدکنندگان و مصرفکنندگان وجود دارد قابل دستیابی است. مقاله معتقد است با اتخاذ رویکردی که همه این موارد را با هم در نظر بگیرد ما میتوانیم رویکردهای جدیدی را در ساختن مسکن و خانه آغاز کنیم.
فصل دوازدهم: زندگی خانگی پستمدرن[34]
در این فصل، به تحولات اساسیای که پس از جنگ جهانی در ساخت و استفاده از خانه رخ داده، پرداخته شده است. در طول استقرار الگوی خانه مدرن در فاصله بین 1950-1929 تاکید اصلی بر مباحث تکنولوژیک و نیز زیرساختهای ارتباطی خارجی بود. متعاقب آن، در فاز پستمدرن، تاکید بر تغییرات شیوههای زندگی عادت شدهای است که این زیرساختها برای افراد فراهم میکنند. البته مقاله تاکید دارد که این فازبندی تاحدودی ساختگی است. با این حال میگوید مهم است اذعان کنیم این تغییرات اساسی مرتبط با طراحی خانه مدرن، به وسیله مداخلات علممحور صنعت ایجاد شدهاند و به موازات آن، تغییراتی در محیط فضای خانگی و تجهیزاتش نیز رخ داده است. عادت به زندگی در خانههای مدرن، عادت به جابهجایی بین طیف گستردهای از فضاها از جمله آموزش، اشتغال، مصرف و … است. همچنین مقاله به تاثیر نهادهای خارجی بر عرصه زندگی خانگی در این قرن پرداخته و بیان میکند که این تاثیرات، اغلب بیش از آن چیزی است که فکر میشود. در خانههای مدرن و به موازات روابط برابرتر بین اعضای خانواده، ساختارهای فضایی دموکراتیکتری نیز ظهور یافتهاند که بر انتخابهای فردی تاکید دارد. روی هم رفته در نتیجه مذاکرات پیرامون نقشها و وظایف و به مبارزه طلبیدن مقدرات جنسی و طبقاتی، اشکال دیگری از خانه نیز زاده شدهاند. غیررسمیسازی و از تشریفات، دوری کردن باعث ایجاد روابط اجتماعی برابرتری شده و همین امر، اطاقها را نیز تحت تاثیر قرار داده است. به عنوان مثال ما با سبکهای غیررسمیتر دکوراسیون یا رفتارهای راحتتری در اطاق نشیمن مدرن مواجه هستیم. اخیرا تمرکز اصلی بر زندگی خانوادگی غیررسمی، به آشپزخانههای نشیمن پستمدرن منجر شده است و همچنین، شخصیسازیهایی که ابتدا در اطاق نشیمن ظاهر شد امروز به این فضا و حتی فضای حمام به عنوان دو منطقه سابقا محرمانه خانه نیز گسترش یافته است. در معرض دید قرار گرفتن کار خانگی در آشپزخانههای نشیمن، جایگاه پست مدرن مهمی در مباحث خانگی دارد که این فصل به آن پرداخته است.
روی هم رفته باید گفت که انسانشناسی فضای خانگی، حوزهای جدید است و هنوز روشها، نظریات و نظریهپردازان ویژه خود را ندارد و عمده افرادی نیز که در این دو کتاب، ارائه مقاله داشتهاند عمدتا از حوزههای دیگری هستند که علاقمندی مشترکشان به موضوع خانه، آنها را گرد هم آورده است. با توجه به شخصی بودن حوزه خانگی و اختصاص داشتنش به حریم خصوصی افراد، طبیعتا استفاده از برخی تکنیکهای اصلی پژوهش کیفی مانند مشاهده، محدود شده و به همین جهت، تکنیک مصاحبه یا بازنمایی، اعتبار بیشتری مییابند. استفاده از نظریات سایر حوزهها و تلفیق روشها و خلق تکنیکهای جدید، ضرورتی در این حوزه است که اغلب به آن اشاره میشود و میبایست با گذشت زمان اتفاق بیفتد.
[1] – دانشآموخته کارشناس ارشد انسانشناسی از دانشگاه تهران ghaznavian.m@gmail.com
[2]- Anthropology of domestic space
[3] Rodopi BV.
[4] Gerry Smyth
[5] Home
[6] Jo Croft
[7] John Moores
[8] At home, An Anthropology of Domestic Space
[9] Syracuse University Press
[10] John Rennie Short
[11] Irene Cieraad
[12] http://www.tudelft.nl/
[13] – برای آشنایی بیشتر با کارهای او به آدرس زیر میتوان مراجعه کرد:
http://www.tudelft-architecture.nl/chairs/interiors/publications#Link%20Cieraad
[14] Maryland
[15] John Fletcher نمایشنامهنویس انگلیسی
[16] Introduction: Anthropology at Home, Irene Cieraad
[17] Domesticity in Dispute: A Reconsideration of Sources, Heidi de Mare
[18] – Burgher به معنی شهرنشین قرون وسطایی طبقه متوسط است. بورگ (town, borough ) شهر یا قلعه کوچکی بود که ساکنان عادی آن را که معمولا موقعیت متوسطی داشتند بورگ نشین یا بورژوا می نامیدند. بورگ ها شهرهایی بودن که در قرون وسطی به تدریج در مقابل فئودال ها شکل گرفتند و شکل گیری قشر بورژوا هم بسته به این شهرهاست. بعضی روستاییان هم برای فرار از دست فئودال ها به این شهر پناه می آوردند
[19] domesticity
[20] house
[21] moral
[22] Rybczynski
[23] Dutch Windows: Female Virtue and Female Vice, Irene Cieraad
[24] domestication
[25] The Ins and Outs of the Hall: A Parisian Example, Céline Rosselin
[26] شیرهای سنگی یکی از تزئینات رایج در خانههای بوروژوایی و اشراف هستند.
[27] “I’ve Always Fancied Owning Me Own Lion”: Ideological Motivations in External House Decoration by Recent Homeowners, John A. Dolan
[28] Bringing Modernity Home: Open Plan in the British Domestic Interior, Judy Attfield
[29] The French Two-Home Project: Materialization of Family Identity, Sophie Chevalier
[30] Home: The Experience of Atmosphere, Paul J. J. Pennartz
[31] Negotiating Space in the Family Home, Moira Munro and Ruth Madigan
[32] The Domestication of Laundering, Rudi Laermans and Carine Meulders
[33] Constructing Home: A Crossroads of Choices, Elizabeth Shove
[34] Postmodern” Home Life, Tim Putnam