تصویر: گاستون باشلار/ گاستون باشلار (Gaston Bachelard) ، فیلسوفی فرانسوی است که بیشتر با کتاب “Poetics of Space” برای ما شناخته شده است، کتابی که بُعد شعرگونه، خیالانگیز و خاطرهانگیز فضا را مطرح میسازد. او حجم بالایی از خاطرات آدمی را “خانگی” دانسته و میگوید اگر خانه، استادانه طراحی شود خاطرات میتوانند در گوشه گوشه آن پناه بگیرند. باشلار، به برخی فضاهای کمتر دیدنی خانههای قدیمی چون زیرزمین یا اتاق زیرشیروانی توجه خاصی دارد و بیان میکند که با ورود به این فضاها، انسان میتواند حالات روانی، انتزاعی و خیالانگیز خاصی را تجربه کند. از همینرو، به معماری و شهرسازی مدرن قرن ۲۰، کاملا بیعلاقه است چرا که به اعتقاد او، این شیوه معماری، تنوع فضایی را از فضای خانگی ما گرفته است.
درک باشلار از فضا، متفاوت از فضای سهبعدی دکارتی و تعریف رایج بین طراحان و سازندگان خانه است. خانه از نظر او، هم ساختمانی واقعی است که طول و عرض و ارتفاع دارد و از موادی نظیر آجر، تخته، سنگ و چوب ساخته شده و هم، ماهیتی خیالی و ذهنی است که از خلال خاطرات انسانها قابل رویت میشود. به عیارت دیگر، خاطرات، بُعدی از خانه هستند که به گونهای نامرئی، به بُعد فیزیکی و سه بعدی آن متصل شدهاند. به همین دلیل است که گاهی تمرکز بر یکی از این فضاهای فیزیکی، ما را به فضایی در عالم خیال وصل میکند. جو موران، نویسنده مقاله “خانه، عادت و خاطره” در اینباره، لکه شراب روی فرش را مثال میزند که میتواند تداعیکننده یک میهمانی خاص در ذهن یک فرد باشد و یا سوراخها و شکافها و خطخطیهای روی یک دیوار که مراحل رشد یک کودک را برای کسی بازنمایی میکند. (Moran، ۲۰۰۶: ۳۸) بنابراین گفته میشود که احتمالا خاطرات، از داخل بقایایی از تجربههای دنیوی و مادی بیرون میآیند، بقایایی که قابل اتصال به یک اتفاق یا فرد نیستند ولی آنها را در خود حمل میکنند.
با این مقدمه تاحدی میتوان به اندیشه باشلار در زمینه بعد خیالانگیز فضا نزدیک شد، موضوعی که الهامبخش هنرمندان و اندیشمندان دیگری در این حوزه شد. از جمله این افراد میتوان به مجسمهساز معاصر، راشل وایت رِد (Rachel Whiteread) اشاره کرد که رابطه بین خاطره و فضای خانگی، از جمله دغدغههای ذهنی او نیز هست. وایت رد که شیوه مجسمهسازیش بحثهای بسیاری را بین گروههای موافق و مخالف برانگیخته، بخشهای نامتعارفی از فضا (مانند فضاهای زیرین، درونی و پیرامونی اشیاء) را قالبگیری میکند. طی این فرآیند، “درون تبدیل به بیرون میشود و شکل صُلب به خود میگیرد.” (رفیعی،۱۳۸۴: ۹۸) او در یکی از مجسمههای خود، فضای داخلی یک گنجه قدیمی را با گچ پر کرده و بعد، چوبهای دور آن را شکسته و قالبی از درون تهیه کرده، فضای خیالانگیز آشنایی که به گفته خودش، او را یاد دوران کودکیش میاندازد و زمانی که برای بازی، داخل گنجه پنهان میشد. در این شیوه، آنچه همیشه “درون” تصور میشد “بیرون” آمده و در معرض دید قرار میگیرد. این، کاریست که خود وایت رد، “مومیایی کردن هوای درون” مینامد. (همان: ۹۹)
او اولین اثر معمارانه خودش به نام “روح” را در سال ۱۹۹۰ ساخت که فضای خالی یک اتاق نشمین از خانههای متروکه دوران ویکتوریا در شمال لندن بود. این مجسمه به گفته خود او، حس عدم حضور و خاطره را القاء میکرد. پس از آن در سال ۱۹۹۳ قالبی بتنی از فضای داخلی یک خانه تراسدار در منتهاالیه شرقی لندن ساخت و نام این مجسمه را “خانه” نهاد. این مجسمه، سوکتهای قدیمی، دستگیرههای در، شومینههای دودگرفته، بخشهای دیوار، تیرآهنهای بیحفاظی که به دلیل رطوبت فاسد شده بودند را در فضای داخلی این خانه متروکه به تصویر میکشید. به عبارتی، فضاهای خودمانی و صمیمانه و خاطرهانگیز خانه را در معرض دید قرار میداد.
آنچه به جریانهای بالا کمک کرد که جدیتر تلقی شوند عدم همکاری برخی ساکنان بافت فرسوده با تخریب و یا ترک خانه قدیمیشان بود که ابهامهای بسیاری در ذهن متولیان برنامههای توسعهای ایجاد کرده بود. استدلال باشلار درباره بُعد خیالانگیز فضا تاحدی میتوانست این مسئله را توضیح داده و توجیه کند. امروزه در کنار بعدهای سهگانه سنتی فضا، خیال و خاطره نیز به عنوان یکی از ابعاد مهم، مورد توجه کارشناسان قرار دارد و پژوهشهایی در زمینه مکانیزم ارتباط این ابعاد با هم همچنان در دست اجراست.
منابع:
– Moran, Joe, 2006, “Houses, Habit and Memory”, in, Smyth, Gerry & Croft, Jo, 2006, Our House, Amsterdam – New York: Rodop, pp. 42-28.
– رفیعی، کوروش، “فضاهای معمارانه در آثار هنرمندان معاصر جهان”، نشریه معماری و ساختمان، ش ۸، زمستان ۱۳۸۴٫