کتاب «جهان خانگی ما» با زیر عنوان «به سوی یک انسان شناسی فضای خانگی» به قلم زهرا غزنویان، در سال 1396 و توسط انتشارات پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات روانه بازار شد. این کتاب شامل 7 فصل به شرح زیر است:
فصل اول: ورود انسانشناسی به خانه
فصل دوم: خانه و فرد
فصل سوم: خانه و خانواده
فصل چهارم: خانه و دیگری
فصل پنجم: خانه، ماوراء و طبیعت
فصل ششم: خانه و اشیاء
فصل هفتم: در ضرورت تغییر زاویۀ دید
منابع
در پشت جلد آن آمده است:
فارغ از آنکه مستاجریم یا صاحبخانه و دسترسی مان به منابع مالی چگونه است، یافتن فضایی که بتواند جهان ذهنی مان را مجسم سازد، استمرار پوستمان، بدن دوممان و حصاری برای آزادی مان باشد، دغدغه بسیاری از ماست. خانه در گذر زمان، تغییرات بسیاری کرده و از جایی که حتی جسد مردگان را درون خود جای میداد، به فضایی تبدیل شده که گویی رسالت اصلیش جای خواب دادن به زندگانی است که قرار است بیرون از اینجا زندگی کنند.
امروز، خانه برای ما به عنوان مصرف کنندگان نهایی این کالا و نه تولیدکنندگانش، کجاست؟ کتاب حاضر سعی دارد با رویکردی انسان شناختی، خواسته های ساکنان را در قالب یک مدل، ترسیم و تفسیر کند.
در ادامه، قسمتی از صفحات آغازین آمده است:
یک انقلاب و دو جنگ
انقلاب صنعتی در تاریخ تمدن بشری، قطعاً یکی از نقاط عطف است که چهرۀ جهانِ پیش و پس از خود را بهطوری جدی متفاوت ساخت. تجربهای که گرچه در فضای «بیرون» روی داد اما درک افراد از فضاهای «درون»ی و ازجمله خانههایشان را متحول نمود.
در تجربۀ اروپای غربی ازجمله در کشور انگلستان که مهد انقلاب صنعتی بود، خانۀ پیش از انقلاب با تعداد بسیار بالای ساکنانش شناخته میشد که علاوه بر اعضای خانوادۀ گسترده، خدمه و کارکنان را نیز در بر میگرفت. کتاب تاریخچۀ خصوصی خانه اثر بیل برایسون، یکی از اسناد قابلتوجه در زمینۀ تغییرات فضای خانگی این کشور است. با استناد به اطلاعات این کتاب، خانوادههای سلطنتی، گاه تا پانصد خدمتکار داشتند و حتی اندیشمندی چون کارل مارکس، در اوج نداری و فقر، سه خدمتکار شخصی در خانهاش داشت. در تجربۀ پیشاصنعتی اروپا، خانهها همچنین محل ملاقاتهای کاری و روابط اجتماعی بودند و فضاهای پرازدحامی محسوب میشدند.
با وجود این، تفکیک فضایی و تعداد فضاهای داخل خانه بسیار کمتر از درک امروز ما بود و به سه-چهار فضای اصلی (مانند هال و آشپزخانه) و یکی دو اتاق برای خلوت صاحبخانه یا میهمانانش خلاصه میشد. هال عموماً اصلیترین فضای خانه بود و در طول روز، با تغییر مبلمان، کاربریهای متفاوتی به آن میدادند. شب هم هر فرد در گوشهای از این فضای عمومی میخوابید. برای همین در برخی موارد، کلمۀ هال، برای اشاره به کلیت فضای خانه نیز به کار گرفته میشد.
همچنین خانه محل صمیمیت، بهمعنایی که امروز درک میکنیم نبود و خصوصاً کودکان درون آن وضعیت مناسبی نداشتند. کودکان طبقۀ فقیر، میبایست بهصورتی جدی کار میکردند و فرزندان طبقات مرفه هم تحت آموزشهای بسیار خشنی در داخل خانه بودند که البته در این مسئله، نگاه به کودکان بهمثابۀ بزرگسالانی با جثۀ کوچکتر نیز دخیل بود. بههمین جهت و بهگفتۀ برایسون، انجمن حمایت از حیوانات شصت سال قبل از سازمان حمایتی مشابه در حوزۀ کودکان احداث شد.
خانه لزوماً محل آسایش و رفاه هم نبود و پژوهشگران این حوزه معتقدند بعدها چنین بار ارزشی یافت. حتی خانههای اشرافی راحتی کمتری داشتند و رختشویی، کنترل فاضلاب، تأمین سوخت و دمای مناسب، زدودن دودهها و حفظ تمیزی و بهداشت همه با دشواری همراه بود. در انگلستانِ پیش از انقلاب صنعتی، همواره محدودیتهایی در استفاده از پنجره و شیشه وجود داشت و بهدلیل لوکس تلقیشدن آن، مشمول مالیاتهای سنگین میشد؛ بهطوریکه بسیاری از شیشهبُرها برای خانههای خودشان شیشه نصب نمیکردند و صرفاً نقش پنجره را روی دیوار میکشیدند. بنابراین، ساکنان خانهها ازنظر تأمین نور و تعدیل حرارت، با مشکلاتی جدی مواجه بوده و همچنین از آزارهای موش، ساس و سایر حشرات به ستوه آمده بودند.
بعد از انقلاب صنعتی بود که با تولید شیشۀ ورقهای، مالیات این کالا حذف شد. اختراع یخچال، ماشین ظرفشویی، سینک ظرفشویی، ماشین لباسشویی، توالتهای سیفوندار، کاغذدیواری و انواع تزیینات جدید، چمن خانگی و… نیز تحت تأثیر همین جریان صورت گرفتند و باعث ارتقای کیفیت فناورانۀ خانه شدند.
تغییر فناوری اما چه پیامدهایی به دنبال داشت؟ لِسلی وایت، انسانشناس آمریکایی معتقد است «فرهنگ» از سه بخش فناورانه، جامعهشناسانه و ایدئولوژیک تشکیل شده است. او با محوریت قراردادن بخش کالبدی و فناورانه، توضیح میدهد که چطور تغییرات این بخش، به سایر بخشها تسری مییابند. بنابراین، بهموازات تغییرات در کالبد خانهها باید روابط انسانی و درنهایت، معانی نیز دستخوش تغییر گردند.
با انقلاب صنعتی، گروه اجتماعی جدیدی روی کار آمدند و بهتدریج قدرت گرفتند که ما آنها را با عنوان «بورژوا» میشناسیم. برخلاف سیستم فئودالی رایج، اعتبار این گروه، نه از نجیبزادگی و اشرافیت موروثی و خون بلکه از تواناییهای اکتسابی خودشان حاصل میشد که در حوزۀ اقتصادی و کسب ثروت بود. بورژواها را افرادی تشکیل میدادند که از زیر سلطۀ اربابان فئودال خارج شده و بهتدریج برای خودشان، شهرهایی مجزا دارای قلعه و حصار ساخته بودند که کلمۀ بورژوا نیز اشاره به همین حصارها یا بورگها دارد.
پیدایش این قشر اجتماعی جدید، نوع جدیدی از خانه را به وجود آورد که با ارزشهای تازهای همراه بود. بنابراین، برخلاف نجیبزاده که در قلعه زندگی میکرد، کشیش که در صومعه زندگی میکرد یا رعیت که در کلبه زندگی میکرد، بورژوا «خانه» را ساخت. بنابراین، درک امروز بسیاری از ما از خانه، حاصل بدعتهایی است که روزی بورژواها در سبک خانهسازی و ارزشهای منتسب به این فضا ایجاد کردند تا خودشان را از سایر گروهها متمایز سازند.
خانوادۀ بورژوا، رابطۀ متفاوتی با کار اقتصادی و فضای کاری داشت. عموماً درآمد آن از منبع ثابتی که دور از خانه بود تأمین میشد و بهدلیل وجود تمکن مالی، نهتنها زنان نیازی به کارکردن نداشتند بلکه مردان نیز از فراغت بیشتری برخوردار بودند. با همین منطق، مرد، نانآور خانه شد و زن مسئول تربیت فرزندان که مدیریت امور خانه را نیز بر عهده داشت. کاهش تعداد فرزندان و افزایش توجه به آنها، گرهخوردن خانه و عشق رمانتیکِ مبتنی بر ازدواج به یکدیگر، رواج صمیمیت در خانه، راحتی و بهداشت و نیز زنانهشدن فضای خانه ازجمله ویژگیهای خانۀ بورژوازی هستند.
مهمترین اتفاقی که علاوهبراینها در ساختار خانۀ بورژوا میافتد تفکیک فضاهای خانگی است که در مرحلۀ اول، دیگران را از خودیها جدا میکند. کافهها و فضاهای گوناگون بهمنظور استفادۀ گروههای مختلف ساخته میشوند و حضور غریبهها در داخل خانه محدود میگردد. در مرحلۀ بعد، فضای میهمان را جدا میکنند و میهمانخانههای مجلل و مخصوصی شکل میگیرند که نوعی بهنمایشگذاشتن ثروت تلقی میشود. پس از اینها با دوطبقهشدن خانه، خدمتکاران از اهل منزل جدا میشوند و در مراحل بعدی نیز، فضای خانواده درون خود تفکیکهای بیشتری مییابد. اهمیتیافتن فردیت و تمایز فضای خانه و بیرون، زنانهشدن خانه، راحتی، صمیمیت، نظم خانگی، مبلمان و شیوۀ چیدمان جدید آن و همچنین تزییناتی متفاوت، از ویژگیهای خانههای بورژوازی پس از انقلاب صنعتی هستند.
درنتیجه با انقلاب صنعتی، بیرون خانه، در تضاد با درون آن قرار میگیرد. بهموازاتی که با ساختن دودکشها، درون به فضایی تمیز تبدیل میشود، بیرون مملو از آلودگی است. بیرون بهدلیل صنعتیشدن شهرها، متراکم و چندفرهنگی شده است اما درون بهسمت خلوتشدن میرود. بیرون بهواسطۀ حضور غریبهها به فضای خطرناکی تبدیل شده است اما درون بیشازپیش بهسمت امنشدن، صمیمانهشدن و همگنی پیش میرود. بیرون، محل کار صنعتی بسیار سخت میشود اما درون یک فضای فراغتی مخصوص استراحت است. بنابراین میتوان گفت تیپی از گفتوگو بین درون خانه و بیرون آن وجود دارد. گویی این دو فضا نسبت به یکدیگر، عکسالعمل نشان میدهند تا تعادل نهایی برای زندگی حفظ شود.
آنچه تا اینجا گفته شد از انقلاب صنعتی بود و اینکه در کشورهای پیشرفتۀ اروپایی، چه تأثیری بر فضای خانگی داشت؛ اما جهان هنوز از تحولات بنیادین ناشی از این انقلاب، فارغ نشده بود که دو جنگ جهانی را در نیمۀ اول قرن بیستم و به فاصلۀ دو دهه تجربه کرد؛ جنگ جهانی اول از ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ و جنگ جهانی دوم از ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵. رویدادهایی که بهجهت اهمیتشان، به نقطۀ عطف دیگری در تاریخ جهان و بهخصوص اروپا تبدیل شدند. جنگ، همه چیز را ویران کرد ازجمله، حجم قابلتوجهی از خانهها که با خاک یکسان شدند.
چند دهه زندگی در شرایط جنگی و نیز مناسباتِ پسازآن، بخش عمدهای از جهان توسعهیافته را درگیر یک بازسازی همهجانبه کرده بود؛ بازسازیای که هدف اصلی آن، اصلاحات اجتماعی و حاکمکردن ارزشهای جدید برابری و آزادی و… بود و در همۀ حوزههای اخلاقی و کالبدی جامعه رخ میداد.
این بازسازی، میبایست از یکسو در سریعترین شکل ممکن صورت میگرفت و از سوی دیگر، به محدودیتهای جدیِ بحرانهای بزرگ اقتصادی توجه میکرد. بازسازی، در سطوح مختلف صورت میگرفت: ساخت شهرکها و شهرهای جدید، اضافهشدن نقشههای جدید به معماری خانهها ازجمله «پلان آزاد» و حتی تغییر در مبلمان و اشیاء. قصد همۀ اینها نیز ایجاد یک نظم اخلاقی جدید برای خانواده و جامعۀ جنگزده بود. بهعنوانمثال در زمینۀ مبلمان، در نیمۀ اول قرن بیستم، کیفیت و طراحی کالاهای تولیدِ انبوه شدۀ اروپا متأثر از بحرانهای مالی پس از جنگ به پایینترین حد خود رسید، چراکه در این دوره، مواد اولیه کم بود و کارخانههای مهماتسازی نیز به مواد اولیه نیاز داشتند. در نیمۀ دوم این قرن اما بازسازی، دغدغۀ اصلی بود. روی کار آمدن مبلمانهای چندمنظوره در اروپا، یکی از استراتژیهای اصلی برای کمک به مبلهکردنِ سریع و ارزانقیمت خانههای جدید آوارگان جنگی محسوب میشد. در ژوئیۀ 1942 دولت ملی بریتانیا، کمیتۀ مشورتی مبلمان کارآمد را جهت نظارت بر ویژگیهای طراحی و تولید اینگونه محصولات تأسیس کرد تا تولید مبلمان و سایر کالاهای خانگی را در این کشور، تحت نظارت داشته باشد
گذشته از این دو جریان (یعنی انقلاب صنعتی و جنگهای جهانی) و متأثر از آنها، جریانهای دیگری نیز در جهان اندیشه و جهان اجتماعی ایجاد شده بودند که خانه را در اروپا تغییر داده بودند. این جریانها باعث شدند سیاستگذاران، متخصصان و عموم مردم، بیشازپیش به خانه بیندیشند. مثلاً میتوان به بلندشدن صداهای خاموش و خصوصاً آموزههای جنسیتیِ جریانهای فمینیستی اشاره کرد. رشد فردگرایی و اهمیت بهرسمیتشناختن تکثر سبکهای زندگی نیز مزید بر علت شدند
برای تهیه این کتاب می توانید به یکی از شیوه های زیر اقدام کنید:
کتابفروشی مولی در خ انقلاب نرسیده به چهارراه ابوریحان
پایینتر از میدان ولیعصر، ابتدای خیابان دمشق، شماره ۹، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، صندوق پستی: ۶۴۷۴- ۱۴۱۵۵ِ، کدپستی: ۱۴۱۶۷۸۳۸۴۱، واحد کتابخانه (خانم غفوری)