«اگر وظیفه هواپیما پرواز کردن است، وظیفه خانه چیست؟ لوکوربوزیه فهرستی از وظایف خانه تهیه کرد (درواقع خوانندگانش را به «لحاظ علمی» متقاعد نمود) و گفت سایر تمایلات، چیزی جز تار عنکبوتهای تخیلی نیستند. به اعتقاد او وظیفه خانه این است که:
سرپناهی برای در امان ماندن از گرما، سرما، باران، سارقین و انسانهای کنجکاو
مخزنی برای نور و خورشید
و چند اتاق برای آشپزی، کار کردن و زندگی شخصی فراهم کند.» (دوباتن، ۱۳۸۸: ۵۱)
به راستی آیا واقعا وظایف خانه، همین فهرستی است که معمار معروف قرن ۲۰ بیان میکند؟ ساکنان خانه در مورد آن چه فکر میکنند؟ به نظر میرسد ساکنان کارگر خانههای طراحی شده توسط همین معمار برجسته، با عدم پذیرشی که نسبت به طراحی او نشان دادند و از آن هم مهمتر، تغییرات بنیادینی که در معماری خانههایشان اعمال کردند، صراحتا به لوکوربوزیه گفتند که همه مثل او فکر نمیکنند! یا خانواده ساووی بابت ویلای سقف مسطحِ دردسرسازی که لوکوربوزیه برایشان ساخته بود و در مزیتهایش استدلالهای بسیار میکرد، پیامی مشابه ولی نسبتا گزندهتر و صریحتر را به این پرچمدار پیشرو معماری مدرن دادند. پیامی که آلن دوباتن، چنین سعی بر تفسیرش دارد: «ما توقع داریم ساختمانها نه تنها کار خاصی انجام دهند بلکه انتظار داریم دارای ظاهری خاص و متعلق به سبکی خاص باشند… ما دوست داریم آنها ما را با گذشته پیوند دهند یا نماد آینده باشند.» (همان: ۵۶) یا به قول جان راسکین: «از آنها بخواهیم به ما پناه دهند و از آنها بخواهیم – در مورد تمام چیزهایی که برای ما اهمیت دارند و باید به ما یادآری شوند- با ما صحبت کنند.» (همان)
تمام مقدمه بالا قصد بیان این جمله را داشت که معماری مدرن با شعار «سادگی» و «کاربرد» و خصوصا نگاه تقلیلگرایانهاش به خانه به مثابه «ماشین سکونت» از ابتدا آماج انتقادات و حملات بسیاری از سوی ساکنان آن بود؛ کسانی که مانند راسکین، از خانه، انتظاراتی به مراتب، فراتر داشتند. از خانه، انتظار «صحبت کردن» داشتن به چه معناست؟ آیا این صرفا گزارهای خیالانگیز و شاعرانه است یا حقیقتا خانه، امکانی برای بیان دارد؟ انتظارات ساکنان کدامند و آیا راهی برای سازش برقرار کردن میان آنها و معماری مدرن وجود نداشته است؟ اینها سوالات مهمی در حوزه انسانشناسی فضای خانگی محسوب میشوند و درواقع، یکی از گرههایی هستند که مشترکا به دست انسانشناسان و معماران باز خواهند شد.
نارضایتی عمومی ساکنان از خانههایشان و نیز رفتارهایی مانند تعویض مداوم خانه به قصد یافتن فضایی بهتر، حاکی از چیست؟ در مجموعه یادداشتهای پیشین نگارنده در صفحه معماری، مفهوم «نفوذپذیری» و تنوعات مختلف آن کالبدشکافی شد و تقاضاهای ساکنان در این حوزه استخراج گشت. یکی دیگر از عوامل این نارضایتی که حتی مهمتر از شاخص پیشین جلوه میکند مفهوم «گوناگونی» یا «تنوع»(۱) فضایی است که با مطالب ذکرشده در مقدمه، پیوندی اساسی دارد. مطالعات شخصی نگارنده گویای آنست که فضاهای خانگی موجود در اکثریت قریب به اتفاق موارد، برای بسیاری از نیازها و تقاضاهای ساکنان، فضایی قابل ارائه نداشته و کاملا عقیم هستند. یادداشت حاضر درواقع، طرح مسئلهای برای یادداشتهای آتی است که موضوع گوناگونی فضایی را مورد کنکاش قرار خواهند داد.
پیشتر گفته شد که مطابق مدل «محیطهای پاسخگو» (نوشته شده توسط ای ین بنتلی، آلن الکک، پال مورین، سومک گلین و گراهام اسمیت در سال ۱۹۶۵) که مدلی وامگرفته از طراحی شهری است، «مکانی خوب برای مردم» با هفت شاخصه اصلی شناخته میشود که شامل این موارد هستند: «نفوذپذیری»، «گوناگونی»، «خوانایی»، «انعطافپذیری»، «تناسبات بصری»، «غنای حسی» و نیز «رنگ تعلق».
منظور از گوناگونی یا تنوع فضایی در ادبیات شهرسازی، جلوگیری از «یکنواختی و تککاربرده» شدن فضاهاست. درواقع این مفهوم، نقطه مقابل «اختصاصی شدن» و «اقتصادی شدن» فضاست که به سمت ایجاد حوزههای تخصصی با کاربری واحد پیش میرود. گوناگونی، تاکید خاصی بر استقرار انواع کاربریهای همسنخ و هماهنگ شهری در یک فضای مشخص دارد چرا که معتقد است «تنوع» در ذات خود ارزشمند و بر کیفیت فضا تاثیرگذار است. طبق این مدل، همجواری مناسب فضاهای مسکونی، تجاری، فراغتی، کاری و… در یک پهنه شهری، احساس بهتری نسبت به فضا را به همراه داشته و امکان تجربیات فضایی متنوعی را برای کاربران مختلف مهیا میسازد.
هدف از طرح این ویژگی در فرآیند طراحی شهری اما، «ارتقاء حق انتخاب کاربران در مواجهه با فضا»ست. گوناگونی میبایست فرمها، فعالیتها و مردم استفادهکننده از فضا را متکثر و متنوع سازد و طیف وسیعی از قابلیتهای فضایی را دربرگیرد. بنابراین منظور از اصل گوناگونی، تنوع قابلیتهایی است که یک فضا به مردم عرضه میکند یا استفادههای مختلفی که میتوان از یک فضا به عمل آورد. همچنین تقاضای کاربران، مشخصکننده تنوع فضایی و فضاهای گنجانده شده در یک مجموعه است و از اینرو اهمیت بسیاری دارد.
همانطور که پیشتر گفته شد شهرسازان از مفهوم گوناگونی، بیشتر در طراحی کاربریهای کلان شهری و منطقهای استفاده میکنند ولی این مفهوم، قابلیت پیادهسازی در تحلیل فضای خانگی را نیز داراست. از این منظر، نیازهای افراد مختلف ساکن در خانه، تقاضاهایی را ایجاد میکند که میبایست مابهازاء فضایی داشته باشند. به عبارت دیگر، افراد برای نیازهای خانگی مورد مدنظرشان، فضاهایی متناسب و کارا در اختیار داشته باشند. «تقاضای ساکنان از فضا» و «عرضه فضای به آنها»، موضوعی است که ذیل این مفهوم قابلیت بررسیهای بسیار متنوع و گستردهای را دارد.
گوناگونی فضایی در الگوهای خانههای تاریخی ایران، بسیار مورد احترام بوده و تکثر واژگان مربوط به بخشهای مختلف این خانهها و ادبیات غنی معماری سنتی در این حوزه، عموما گواهی بر این مدعا عنوان میشود. فضاها در این شیوه معماری، برحسب فاکتورهای مختلف، انواعی پیدا میکنند که هرکدام، نام ویژه خود را دارد. به عنوان مثال:
برحسب شکل و اندازه اتاق: فضاهای سهدری، پساتاق، پنجدری، گوشواره
برحسب موقعیت ارتفاعی: سرداب، پایینخانه، بالاخانه، بام
بر حسب عمومی یا خصوصی بودن: کنج، اتاق زاویه، شاهنشین، مهتابی
و… (حائری مازندرانی، ۱۳۸۸: ۶۷)
با اینحال، این ویژگی در معماری خانههای معاصر کشور شدیدا دستخوش دگرگونی بوده، به طوری که محمدرضا حائری، معمار و پژوهشگر منتقد روال فعلی ساختوساز در کتاب خود نتایج پژوهشهایش را چنین گزارش میکند: «تنوع فضایی در خانههای معاصر، اندک است و ساکنان نسبت به آن بیتفاوتند. پاسخهایی که حساستر بودند از یکنواختی فضایی داخل خانه شکایت داشتند. این پاسخها بسیار اندک هستند. آنچه تنوع نامیده میشود تفاوتهای جزئی در نور، رنگ و اختلاف یک تا دو پله در سطح است.» (همان: ۷۷) نگارنده گرچه در نقطه صفر پژوهش خود، متاثر از دستاوردهای پژوهشی حائری و ادبیات او بود و پژوهش حاضر نیز دغدغه حائری درباره کاهش تنوع فضایی در خانههای معاصر را مجددا تایید کرد ولی با بیتفاوتیای که او از ساکنان گزارش میدهد مواجه نشد و شرایط را کاملا وارونه تجربه کرد. به طوری که در یکی از مصاحبهها مصاحبهشونده خانم، به محض قرار گرفتن در موقعیتی که از او میخواست بر کاستیهای فضای خانگی فعلیش تمرکز و در اینباره صحبت کند، رفتار غیرمترقبهای بروز داد که در نوع خودش جای بررسی دارد. او کنترل روانی خود را از دست داد و چند دقیقهای بلند گریست! وقتی درباره دلیل این گریه سوال شد گفت که این خانه کاملا دست و پای او را بسته است و سپس فهرست مطولی از تقاضاهای فضایی بیپاسخش و تاثیری که این جریان بر روحیه و زندگی خود او داشته ارائه داد. این اختلاف در دادهها، در وادی پژوهش، امر رایجی است و نوع روشها و تکنیکهای مورد استفاده، رویکرد پژوهشگر و شرایط زمینهای، توضیحدهنده آنها هستند.
از همه اینها گذشته، آنچه مسلم است ضعف خانههای معاصر از حیث تنوعات و گوناگونیهای فضایی است که بخش عمدهای از نارضایتیهای ساکنان، ریشه در آن دارد. این تقاضاها کدامند و چگونه میتوان گونهشناسیشان کرد؟ آیا معماری امروز، راهی برای تحقق آنها دارد؟ چه عوامل دیگری سد راه تحقق این آرمانها در حوزه گوناگونی فضایی میشوند؟ در پژوهش کیقی نگارنده، تهیه فهرستی از فضاهای درخواستی افراد مختلف خانواده و دستهبندی آنها، منجر به مدلی در زمینه تنوع فضایی خانه شد؛ مدلی که برخی مولفههای فرهنگی را جهت اضافه شدن به قوانین و دستورالعملهای موجود خانهسازی پیشنهاد میدهد. خانه مطلوب و پاسخده، در مقتضیات زمانی و مکانی مطالعه این پژوهش و همان طور که در مدل ابتدای مطلب آمده، میبایست توان برقراری ارتباطی ششجانبه را برای ساکنانش فراهم کند: ارتباط با خود، خانواده، دیگری، اشیاء، طبیعت و ماوراء.
منابع:
حائری مازندرانی، محمدرضا، ۱۳۸۸، خانه، فرهنگ، طبیعت، تهران، مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی شهرسازی و معماری.
دوباتن، آلن، ۱۳۸۸، معماری شادمانی، پروین آقائی، تهران، ملائک.
بنتلی، ای ین و دیگران، ۱۳۸۷، محیطهای پاسخده، ترجمه مصطفی بهزادفر، تهران، انتشارات دانشگاه علم و صنعت.
غزنویان، زهرا، ۱۳۹، انسانشناسی فضای خانگی شهری؛ از مطلوبیت تا واقعیت، پایاننامه کارشناسی ارشد، استاد راهنما: ناصر فکوهی، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.
پانویس:
Variety