اریک موریتس فون هورنباستل[1] (1877-1935) اتنوموزیکولوژیست، موسیقیدان و آهنگسازِ اتریشی بود. مهمترین و شناخته شدهترین کار او ابداع سیستم طبقهبندی سازها با همکاری کورت زاکس است. هورنباستل در وین و در یک خانواده اهل موسیقی به دنیا آمد. مادرش از خوانندهای معروف و پدرش از قضات درجه اول آلمان بود. از همان کودکی با پیانو و مفاهیم تئوری موسیقی آشنا شد اما تحصیلات آکادمیکش را در علوم طبیعی، در دانشگاههای هایدلبرگ و وین
گذراند؛ در نهایت نیز دکتری خود را از دانشگاه وین در رشته شیمی اخذ کرد. پس از آن به برلین رفت و به عنوان دستیار اشتامف در موسسه روانشناسی برلین کار خود را آغاز کرد. هورنباستل در آرشیو فنوگراف برلین نیز با اشتامف همکاری داشت و در سال 1905 نیز به مدیریت ارشد این موسسه منصوب شد. سال 1933 به جرم آنکه مادرش یهودی بود توسط حزب نازی از تمامی پستهایش برکنار و از آلمان اخراج شد. هورنباستل پس از آن، ابتدا به سوئیس و سپس به ایالات متحده مهاجرت کرد اما در نهایت به انگلستان رفت و در کمبریج مشغول به کار شد. او سال 1935 در لندن درگذشت.
هورنباستل در کنار اشتامف در پایهگذاری موسیقیشناسی تطبیقی نقش عمدهای دارد. از نظر هورنباستل موسیقیشناسی تطبیقی محل تقاطع سه رشته قومشناسی، موسیقیشناسی و روانشناسی است. از این رو موسیقیشناسی تطبیقی که از تنیده شدن این سه رشته گوناگون به وجود آمده، از موسیقیشناسی قومی که غالبا به جانب فرهنگشناسی، مردمشناسی و قومنگاری تمایل دارد متمایز میشود. (حجاریان، 1387: 47)
وی امیدوار بود که موسیقیشناسی تطبیقی بتواند آگاهیهای تجربی را در شناخت گامها و صورتبندیهای موسیقی، هارمونی، هماهنگی صدا و بنیان ساختمان ریتم به کار گیرد. (حجاریان، 1387: 45)
هورنباستل در مقاله ای که در سال 1905 منتشر می کند هدف و وظیفه موسیقی شناسی تطبیقی را چنین تشریح می کند: «موسیقیشناسی تطبیقی بارزترین وسیله شناخت و بررسی سبکهای موسیقی است زیرا بر این اساس می توان اولا هر یک از سبکهای موسیقی را تجزیه و تحلیل و توجیه نمود. ثانیا میتوان آنها را با یکدیگر مقایسه کرد و تفاوت هایشان را نسبت به هم مشخص نمود. از جانب دیگر مقایسه سبکهای مختلف موسیقی با دیکدیگر موجب میشود که ویژگیهای هر یک از آنها روشن شود و خصائص مشابهشان به عنوان قواعد کلی تدوین گردند این تطبیق در تمام علوم بکار برده میشود…» (مسعودیه، 1383: 19) او در جایی دیگر میگوید «مشخص کردن سبکهای موسیقی گذشته با استفاده از آنچه فعلا در دسترس موجود است یعنی هدف موسیقیشناسی تطبیقی مشتمل بر مشخص کردن تکامل تاریخی و مبانی کلی زیباییشناسی موسیقی است.» او اضافه می کند «لازم است اگرچه محتاطانه، خصائص فرهنگهای [موسیقی] قبائل بدوی را با فرهنگهای کهن در برابر هم قرار دهیم. بر این اساس تشابههایی بین موسیقی قبائل بدوی و فرهنگ های کهن وجود دارد…» (مسعودیه، 1383: 19)
هورنباستل خود یکی از پایهگذاران عمده موسیقیشناسی تطبیقی در مکتب برلین است. تحقیقات وی در سالهای 1904 او را به جایگاهی بالاتر از آنچه در آن زمان مطرح میشد کشاند. بحثهای عمده آن زمان در اصل درباره روانشناسی شنوایی در موسیقی و فیزیولوژی آن دور میزد که وی عرصه این مباحث را به موضوعات فرهنگ و تاریخ کشاند. (حجاریان، 1387: 48)
هورنباستل تحقیقات میدانی نداشت اما کارهای خود را در آزمایشگاه و اتاق مطالعاتی خود بر سیلندرهای موسیقی انجام میداد. وی همراه آبراهام روشهای مطالعاتی خود را بیشتر بر جنبههای ملودیکی و به ویژه بر گامهای موسیقی معطوف میداشت. آنها در مطالعات خود تعداد تنها، روابط تنها با یکدیگر و چگونگی فواصل تنها را بررسی میکردند. از طریق این شیوهی مطالعاتی موضوعات فوق، مباحث نظری از قبیل فواصل پنتاتونیک، تتراتونیک، ترایتونیک، و یا محاسبه فواصل کوچکتر (ربع پردهها) را بررسی و تنهای عمده و مرکزی را در رابطه با وضعیت سلسه مراتبی آنها مطالعه میکردند. قطعاتی که مورد بررسی قرار میگرفت، عناصر مشترک انان از طریق روش آماری مورد قیاس تطبیقی قرار میگرفت و نتیج کلی را به صورت تجریدی ارائه میدادند. همچنین مطالعه ریتم، متر، روابط درونی آنان و عناصر کلامی مورد توجه هورنباستل و همکارانش قرار داشت. او میگفت خواص مشابهی در سیستم شنوایی انسان وجود دارد که میتواند سیستمهای موسیقایی متفاوتی را تشخیص دهد. روش هورنباستل بر پایه روششناسی غربی بود که مدت پنجاه سال نقش تعیین کنندهای در روششناسی مطالعات موسیقی جهان داشت. (حجاریان، 1387: 126-127) هورنباستل بر رابطه موسیقی و زبان تاکید دارد او در این باره میگوید: «رابطه بین موسیقی و گفتار چنان به هم نزدیک است که مسئله منشا این یا آن در اینجا در همدیگر درآمیخته شدهاند.» (حجاریان، 1387: 45)
مقاله “موسیقی ژاپن و سیستم پرده بندی آن” که در سال 1903 با همکاری ابراهام نوشته شده است، از اولین مقالاتی است که به بررسی آماری موسیقی اقوام می پردازد و در آن روشی خاص به کار گرفته شده که مورد استفاده دیگران نیز قرار گرفته است.
مهمترین نظریه او فرضیه چگونگی تسلسل فواصل پنجم ناشی از دمیدن در لوله صوتی است. «هورنباستل معتقد است این تسلسل به دلیل اختلاف یک کمای فیثاغورسی، معادل 24 سنت بوجود میآید. یعنی فاصله پنجم حاصل از دمیدن در لوله صوتی 678 سنت است. در توالی فواصل پنجم این نقصان بطور مداوم ازدیاد مییابد بهطوری که دور تسلسل کامل نه با 12 توالی بلکه با 23 توالی پایان میرسد. بر اساس این فرضیه هورنباستل سعی میکند مبانی تعدادی از سیستمهای تنال فرهنگهای موسیقی غیرغربی را مشخص کند و روابط آنها را بهصورت توارثی نشان دهد. (مسعودیه، 1383: 19) هورنباستل بر اثر مشاهدات خود از شباهت شیوه کوک ساز نیلبک[2] در برزیل با شیوه کوک نیلبک در اقیانوسیه این فرضیه را عنوان کرد که این دو منطقه در زمانهای دور با هم در ارتباط بودهاند. (نتل، 1365: 11) این مقاله در1910 با عنوان «انواع نی لبک پان در شمال غربی برزیل» نوشته شد و هورنباستل در آن با تکیه بر تئوری دمش در فاصله پنجم سعی داشت چگونگی اشاعه یک مفهوم موسیقایی را بر اساس شواهدی سازشناسی بررسی کند. این موضوع با وجود نقدهایی که به آن وارد شده همچنان به عنوان یک مثال کلاسیک در مطالعات تطبیقی و اشاعی اتنوموزیکولوژی مورد استفاده است.
مقاله “دره بندی آلات موسیقی” 1914 از مهمترین آثار مکتب برلین است که هورنباستل ان را با همکاری کورت زاکس نوشته اند. این کار از شیوه ویکتور ماهیلون[3] الهام گرفته شده و هنوز یکی از مراجع در رده بندی سازها محسوب می شود. هورنباستل کتاب مشخصی درباره موسیقیشناسی تطبیقی ننوشت و اکثر نوشتههایش در نشریات آن روزگار منتشر شد. مجموعه نوشتههای هورنباستل و بعضا آبراهام به نام «اوپرا آمنیا[4]» به همت یاب کونست جمعآوری و منتشر شد. از شاگردانش میتوان به جرج هرزاگ، کورت زاکس، جرج شونمان، موریس اشنایدر، رابرت لاکسمان، هاینز هایکمان، هنریخ هوسما، هانس دراگر، والتر ویورا، کلوس وکسمان، فرانتس بوآس، فریتز بوس و کولینسکی اشاره کرد. از دیگر آثارش میتوان به این موارد اشاره کرد: مطالعه نظام دانگی در موسیقی ژاپن (1903)، موسیقی ترکی ضبط شده روی فنوگراف (1904)، موسیقی هندی ضبط شده روی فنوگراف (1904)، درباره اهمیت فنوگراف و موسیقیشناسی تطبیقی (1904)، ملودی بومیان آمریکا –ساکن کلمبیای بریتانیا- ضبط شده روی فنوگراف (1906)، موسیقی مکوشی، تالیپانگ و یکونا (بومیان امریکا)، مقاله «اهمیت کاربرد فونوگراف در علم موسیقی» 1904، ملودی تونس ضبط شده روی فنوگراف، ملودی رقصی، مطالعه موسیقی- روانشناسی، مسائل موسیقیشناسی تطبیقی، مطالعات تجربی در روانشناسی موسیقی، مطالعه موسیقی «تیرا دل فواگو»، مقاله «پیشنهادی برای آوانویسی ملودی های بیگانه» 1909، مقاله «ملودی و گام» در 1912، مقاله «موسیقی سیاهان آفریقا» 1928 و مقاله «آوازهای فیوجی» 1936 در مورد قبیله فیوجی آمریکا.
منابع
حجاریان، محسن. (1385) مقدمهای بر موسیقیشناسی قومی، تهران، پژوهشگاه میراث فرهنگی و کتاب سرای نیک.
مسعودیه، محمدتقی. (1383) مبانی اتنوموزیکولوژی، موسیقیشناسی تطبیقی. چاپ دوم. تهران: سروش.
ویکی پدیا
بریتانیکا
[1] Erich Moritz von Hornbostel در فارسی اریخ هم خوانده شده است.
[2] Panpipe
[3] Victor Mahillon
[4] Hornbostel opera o