دسته‌ها
یاداشت‌ها

بررسی امکان انطباق مفهوم «محله» بر مناطق مختلف شهری (مطالعه تطبیقی سه منطقه در شهر قزوین)

 

محله‌ها به معنای سنتی‌شان، نهادهای اجتماعی ریشه‌داری در زندگی شهرنشینی ما بوده‌اند و همچنان نیز در برخی نقاط شهرها وجود دارند. طبیعتا ساکنین مناطق مختلف شهر، شهرنشینی را به عنوان الگوی واحدی از یک سبک خاص زندگی تجربه نمی‌کنند و این بیش از هر چیز، ریشه در مسائل خاص هر منطقه و شرایط فرهنگی ساکنانش دارد. این مقاله با بررسی تطبیقی سه محله در شهر قزوین نشان می‌دهد که تجربه زندگی در مناطق فقیر و اقلیت‌نشین جنوبی این شهر بیشترین تماس را با مفهوم سنتی محله دارد و از این لحاظ در مقابل مناطق تازه ساخت و ثروتمندنشین شمالی آن قرار می‌گیرد که فاقد حداقل نشانه‌هایی از وجود محله است. بافت تاریخی و متوسط نشین مرکزی شهر قزوین نیز در حدفاصل این دو قرار می‌گیرد. در نهایت آنچه از بررسی تطبیقی این سه منطقه حاصل می‌شود این است که محله، نهادی کارکردی است، به چند دسته نیاز پاسخ می‌دهد و تا زمانی باقی می‌ماند که بتواند پاسخگوی این نیازها باشد، در غیراین صورت بعید نیست که سست شده، تغییر شکل داده و یا حتی از بین برود.

کلیدواژه: شهر، محله سنتی، محله جدید، نهاد، نیاز، قزوین، اکراد نواب جنوبی، عبیدزاکان، نوروزیان

مقدمه و طرح مسئله

“طبق برآوردهای سازمان ملل متحد در سال ۲۰۲۵، شصت و سه درصد جمعیت دنیا شهرنشین خواهند شد.” ( گیدنز، ۱۳۸۲) اما شهری که با این سرعت به سمت آن حرکت می‌کنیم کجاست و چه عکس‌العملی در قبال نیازهای ما دارد؟

“شهر، محلی است که در آن غریبه‌ها با هم ملاقات می‌کنند. در مجاورت یکدیگر باقی می‌مانند و مدتی طولانی با هم تعامل دارند بی آنکه دیگر برای هم غریبه نباشند. . . غریبه‌ها ابداعی مدرن نیستند ولی غریبه‌هایی که مدتی طولانی و حتی تا ابد غریبه می‌مانند ابداعی مدرنند!. . . ما می‌ترسیم که تک‌تک همسایگانمان گرگ باشند ” (باومن، ۱۳۸۴). شهرهای امروز گرچه محل انباشت حجم بالایی از امکانات رفاهی هستند، اما امنیت در آنها به مسئله‌ای اساسی تبدیل شده است. شلوغی و تنوع بالای فرهنگی از آنها چنان فضاهایی ساخته که به قولی “دیگر دزدها و تبهکاران به جای فرار به کوهستان، به آن روی می‌آورند و در درون انبوهه‌ها پناه می‌گیرند. “(توسعه محله‌ای، ۱۳۸۳) آنچه گیدنز نیز در تشریح ماجرای قتل کاترین جنوویز نسبت به آن هشدار داده و می نویسد:”در مجموع ۳۸ نفر از شهروندان آبرومند، شاهد حملات بودند اما حتی یک نفر هم به کمک او نیامد یا حتی پلیس را خبر نکرد. . . به قول یکی از روزنامه‌ها شهر، دوستان کاترین جنوویز را از او ربوده است!” (گیدنز، ۱۳۸۲)”خشونت”، “جنایت”، “عدم امنیت” “تنهایی”، “بی‌تفاوتی” و. . . . همه از جمله اتهاماتی است که سبک زندگی شهرنشینی با آن مواجه است و عده‌ای از صاحب‌نظران با استناد به همین مسائل، شهر را واجد جنبه‌های بیمارگونه می‌دانند و دنبال راه‌هایی جهت حل این مشکلات و بهتر کردن تجربه زندگی شهری هستند؛ موضوعی که گیدیون آن را مسئله اساسی شهرسازی امروز دانسته و می‌گوید:”با تبدیل شهرهای ده هزار نفری گذشته به شهرهای ده میلیونی امروز به نحوی که افزایش جمعیت را تقریبا با دست هم می‌توان لمس کرد، محیطی انسانی و صمیمی از شهرها رخت بربسته است. . . امروز کوشش بسیار می‌شود که جنبه‌های خوب روستا به شهر آورده شود “(گیدیون، ۱۳۶۵).

محله‌ها یکی از نهادهای شهری سنتی ما هستند که امروز بیش از همیشه فقدانشان در شهر احساس شده و همین، مسئولین را واداشته تا با برگزاری همایش “توسعه محله‌ای” ضرورت توجه به حفظ و احیای محله‌ها را یادآور شوند. عناصری که تا همین چند دهه پیش در فرهنگ و زندگی شهری ایرانی به وفور وجود داشته و هنوز هم نمونه‌های زنده آن کمابیش در برخی نواحی شهری موجود است. هنوز حتی در پایتخت کلان‌شهری ما گاه اخباری از ماجراجویی‌های مردم محله‌ها مطرح می‌شود، از جمله دستگیری سارق مسلح بانکی در خیابان خوش تهران توسط اهالی محله که در صدر اخبار سراسری آبان ۸۵ قرار داشت. (این‌را در کنار ماجرای قتل کاترین جنوویز در نظر بگیرید. )

محله‌ها امروز در نقاط مختلف شهر قزوین چه وضعیتی دارند؟ در اینجا سعی دارم با بررسی تطبیقی سه محله “اکراد نواب جنوبی” در جنوب قزوین، “عبیدزاکانی” در مرکز و خیابان “نوروزیان” در شمال این شهر به این سوالات پاسخ دهم.

روش‌شناسی

در انجام این تحقیق از هر دو روش اسنادی و میدانی استفاده شده است. مطالعه اسنادی (بررسی کتب، مجلات و مقالات مرتبط با موضوع) و نیز کار میدانی و گردآوری اطلاعات موجود در حافظه شفاهی مردم از جمله روش‌های مورد استفاده در این پژوهش است. یافته‌های کسب شده در خصوص محله اکراد، با توجه به وضعیت خاص فرهنگی آن، که امکان پژوهش مستقیم را نمی‌دهد بیشتر از طریق مشاهدات و مشاهدات مشارکتی حاصل از ۳ سال رفت و آمد به میدان تحقیق کسب شده است. یافته‌های مربوط به دو منطقه دیگر نیز بیشتر بر اساس تجربه زیسته خودم و مشاهده مشارکتی در آنها صورت گرفته، به طوری که سابقه سکونت در هر دو منطقه را داشته‌ام. علاوه بر این‌ها مصاحبه با مردم و ساکنان آنها نیز داده‌های بسیاری برای من داشته است.

محله چیست؟

محله، در اصطلاح به منطقه‌ای قراردادی گفته می‌شود که بین اجزای آن(اعم از کالبدی و فرهنگی) نوعی همگنی وجود داشته و ساکنانش دارای اشکالی از همبستگی در بین خود هستند. این مسائل در مجموع هویتی را برای یک محله ‌ایجاد می‌کند که آن را از سایر محله‌ها مجزا می‌سازد. اما تعریفی که من در این مقاله بر آن تاکید دارم بیشتر محله را در مفهوم سنتی خودش درنظر گرفته و آن را به عنوان نهادی اجتماعی می‌بیند که حاصل نظامی از روابط پایدار اجتماعی است، با اهداف خاصی شکل گرفته و از همه مهم‌تر اینکه به پاره‌ای از نیازهای ساکنین پاسخ می‌دهد. بنابراین، من در اینجا محله را سلولی کارکردی در کل ارگانیسمی به نام شهر می‌بینم که ماندگاری و دوامش نیز وابسته به توان پاسخوگیش به یکسری نیازهاست. نیازهایی که من آنها را به سه دسته تقسیم‌بندی می‌کنم: نیاز ارتباطی، نیاز مدیریتی و نیاز حمایتی. محله‌ها خصوصا در گذشته محل تجمع افراد آشنایی شبیه خود بودند که می‌شد اوقات بیکاری و تنهایی خود را با آنها پر کرد و برای کودکان نیز همبازی‌های مناسبی محسوب می‌شدند:”یاد محله‌های قدیم به خیر، این تلویزیون که آمد همه از هم دور شدیم. من از همان موقع هم احساس می‌کردم، خصوصا وقتی که دو کاناله شد همیشه در خانه ما دعوا بود! آن روزها هرکس آبگوشت می‌پخت همسایه‌ها را هم خبر می‌کرد تا دور هم بخورند. خیلی حسرت آن وقت‌ها را می‌خورم (مسعود غزنویان،۴۶ ساله، از ساکنان قدیمی عبیدزاکان).

منظور من از نیاز مدیریتی، نیازی است که با زندگی اکثریت و یا همه ساکنان محله مربوط می‌شده و با تقسیم کاری توسط خودشان رفع می‌شده است، برای مثال تا پیش از لوله‌کشی آب، نهر اصلی آب تا سر هر کوچه می‌آمده و بعد همسایه‌ها هرکدام به نوبت مخازن خود را از آن پر می‌کرده‌اند و یا مدیریت آب ناودان‌ها و یا پارو کردن برف‌ها و جمع‌آوری‌شان از کوچه‌های باریک آن روزگار، مسئله‌ای نیازمند عزم جمعی افراد محله بوده است. خارج‌کردن و نابودسازی زباله‌ها از محله نیز تا زمانی توسط خود اهالی و به طور سیستماتیک صورت می‌گرفته است. تامین امنیت محل نیز با خود ساکنان بوده است:”قدیم‌ها در شهر، امنیت ناموسی نبود و زن ها و دخترها اذیت می شدند.در هرکس داخل محله خودش امنیت داشت ولی خارج از آن نه. برای همین خود مردم حواسشان به محله بود که یک وقت غریبه رفت و آمد نکند. هرکس داخل محله می‌شد جوان‌های سرگذری جلویش را می‌گرفتند و می‌پرسیدند با چه کسی کار دارد و چرا به محله آنها آمده است؟خیلی وقت‌ها سر همین قضیه دعوا می‌شد. ” حل و فصل دعاوی نیز یکی دیگر از کارهایی بوده که توسط خود اهالی محل مدیریت می‌شده است.”ناودان‌ها گاهی باعث کدورت همسایه‌ها می‌شد. همسایه‌ای اعتراض می‌کرد که آب ناودان شما توی خانه ما می‌ریزد و گاهی هم سر برف‌روبی و تقسیم آب مشکلاتی پیش می‌آورد که همسایه‌ها توی خودشان حل می‌کردند” (مسعود غزنویان،۴۶ ساله،از ساکنان قدیمی عبیدزاکان).

تیپ سوم نیازها در این طبقه‌بندی ، نیازهای حمایتی نام دارد که منظورم از آن، حل گروهی و دسته‌جمعی مشکل یک یا تعدادی از خانواده‌های محله است. در فقدان سیستم‌های نوین اقتصادی و صندوق‌های قرض‌الحسنه، وجود سیستم‌های تعاونی داخلی(از جمله بانک سنتی زنان محله) یا قرض دادن‌های نقدی و غیرنقدی به هم، امر شایعی در الگوی سابق محله بوده است. کمک به یکدیگر در برگزاری مراسم جشن و عزا، حتی در اختیار قرار دادن موقتی خانه‌ها به هم، کمک به نیازمندان و یتیمان محله و حل مشکلات همسایه به فراخور حرفه و تخصص هرکس از جمله مواردی است که در این سرفصل می گنجد:”ما در همین محله یک حاج عیسی گروه‎ای داشتیم که جوانمرد و تاجر بود و وضع مالی خوبی داشت. نصف‌شب‌ها برای بی‌بضاعت‌ها چیزی می‌برد. فقیر اگر داشتیم به او می‌رسیدیم نمی‌گذاشتیم به او سخت بگذرد. به او کمک می‌کردیم، حال اگر داشت اسمش قرض بود و اگر نداشت کمک بلاعوض. الان روزگار عوض شده، انگار به یوم‌البدتر خورده‌ایم!”(ابراهیم سهرابی،۷۰ ساله،از ساکنان قدیمی عبیدزاکان).

در شرایطی که نهادهای مدرن، پاسخگویی به بسیاری از نیازهای فوق را برعهده گرفته‌اند طبیعی است که محله‌ها به پویایی سابق باقی نمانند.

-بررسی انطباق مفهوم محله بر منطقه “اکراد نواب جنوبی” قزوین

معرفی: این محله در حاشیه جنوب غربی شهر قزوین واقع شده و در آن حدود ۵۰۰ نفر از اکراد سنی مذهب سکونت دارند. این افراد در زمان رضا شاه از ماکو واقع در آذربایجان غربی تبعید شده و به تدریج به قزوین آمده و این محله را تشکیل داده‌اند. طبق مصاحبه‌های انجام شده با مسئولین انتظامی شهر قزوین،نام این محله با آسیب‌ اجتماعی خرید و فروش مواد مخدر عجین شده است. اکثر افراد این محله با هم نسبت خویشاوندی دارند.

همگنی و همبستگی: بنابراین محله مذکور از ۴ جهت با هم همگنی دارند: قومی، مذهبی، خویشاوندی و اشتغال مجرمانه. خانه‌های این محله را دو دهه پیش شهرداری ساخته و به این افراد واگذار کرده است. به همین جهت بافت کالبدی محله نیز درون خود دارای نوعی تجانس است به شکلی که عُمر همه خانه‌ها برابر است و اکثرشان یک طبقه بوده و متراژی حدود ۲۰۰ مترمربع دارند. جنس مصالح عمده‌شان نیز سیمان است. همبستگی اهالی این محله در چند مورد قابل مشاهده است که اولین آنها خرید و فروش مواد است. هر کدام از افراد این محله همیشه در حیاط خود نردبانی کنار دیوار می‌گذارد که وقتی پلیس برای دستگیری یکی از اهالی به محله آمد، آنها بتوانند با استفاده از این نردبان‌ها بدون اینکه وارد کوچه شوند از محله خارج گردند. همچنین به دلیل منزوی و جدا بودن این محله از سایر محله‌ها و مردم شهر، تامین امنیت آن نیز بر عهده خود اهالی است و طبق یک قانون نانوشته نیروهای انتظامی کاری با این محله ندارند. بنابراین افراد محل با قراردادن چند نفر در پل ابتدایی محله و نیز چند نفری جوان در سر کوچه‌ها، ورود و مرور غریبه‌ها را کنترل کرده و در مواقع لزوم دست به عمل می‌زنند. در یک مورد که خود من شاهدش بودم آنها خودشان دزد گوشی تلفن مهد کودک محله را پیدا کرده و مجازاتش نمودند. برخی اشکال سیستم‌های تعاون داخلی نیز در بین آنها دیده می‌شود که از جمله آنها می‌توان به صندوق قرض‌الحسنه داخلی زنان محله اشاره کرد. قرض دادن پول و اجناس نیز از جمله این سیستم‌هاست. برگزاری مراسم عزا و عروسی در این محله در صورتی شدنی است که همسایه‌ها همکاری بالایی با خانواده مورد نظر داشته باشند، چرا که به عنوان مثال آنها برای برگزاری یک مراسم جشن، تمام کوچه بن بست را مسقف کرده و از فضای عمومی کوچه و خیابان به عنوان محل برگزاری استفاده می‌کنند. دعواهای این محله نیز تا مدتی پیش توسط سیستم ریش سفیدی و بین خودشان حل می‌شده که البته الان دیگر نمی‌توان از چنین سیستمی به صورت عینی و زنده نام برد. محله اکراد تا چند سال پیش نیز شورایی داشته که رابط اهالی با مسئولین شهر بوده و در امر نقل و انتقال آنها به محله امروز بسیار موثر بوده است. از آنچه گفته شد نتیجه می‌گیریم که اکراد نواب جنوبی را به خوبی می‌توان یک محله نامید، محله‌ای که بافت کالبدی آن از همگنی خاصی برخوردار بوده و ساکنان آن نیز علاوه بر همگنی فرهنگی، از همبستگی بالایی نیز در بین خود برخوردارند. در حقیقت نهاد محله در اینجا به هرسه تیپ نیاز ذکر شده در بالا(ارتباطی، مدیریتی و حمایتی) پاسخ می‌دهد.

بررسی انطباق مفهوم محله بر منطقه “عبیدزاکانی” قزوین

معرفی:عبیدزاکان نام محله‌ای در بخش مرکزی شهر قزوین است که در مجاورت بازار واقع شده و جزء بافت تاریخی و فرسوده محسوب می‌شود. این محله با کوچه‌های شیب‌دار و پر پیچ و خم و وجود بازارچه‌ای در مرکز خود به نام “بازارچه آکبیر” نمونه‌ای از الگوی شعاعی ساخت و ساز در شهر است. در بخش بیرونی و معبر اصلی آن تعدادی مغازه است و در پشت این‌ها و در داخل کوچه‌ها نیز بخش مسکونی و خانه‌ها واقع شده‌اند. ساکنان قدیمی این محله اغلب از بازاری‌هایی بوده‌اند که در بازار پشت محله مغازه داشته‌اند. این محله امروز هم با اصالت، وضع مالی متوسط و اعتقادات مذهبی قوی شناخته می‌شود. وجود سنگ نوشته‌های منقوش به ادعیه و اذکار مذهبی در سردر خانه‌ها، تقریبا در این محله یک قاعده است که چه در مورد خانه‌های قدیمی و چه جدید تکرار شده و نشانه‌ای‌ است بر پایبندی بالای آنها به اعتقادات مذهبی.

همگنی و همبستگی: بنابراین قومیت فارس و قزوینی اصیل بودن (در مقابل مهاجر بودن)، شغل آزاد و کاسبکار بودن و نیز پایبندی بالا به اعتقادات مذهبی از جمله ویژگی‌های ساکنان محله عبیدزاکان است و گرچه بافت محله امروز در حال تغییر است با این حال تاحدودی می‌توان شاهد چنین همگنی‌ای در بین ساکنان آن بود. از لحاظ ساختار شکلی و بافت کالبدی نیز ما با دو سر طیف مواجهیم: از یک طرف خانه‌های یک طبقه کاهگلی و نما آجری قدیمی که بعضا تخریب نیز شده‌اند، و از طرف دیگر موجی از ساخت و ساز بناهای جدید آپارتمانی که به تازگی وارد محله شده است. گرچه در این محله اشکال همبستگی به شدت و تنوع محله اکراد دیده نمی‌شود، اما مذهب مهم‌ترین موضوعی است که افراد محله پیرامون آن متحد شده و اشکالی از همبستگی را از خود نشان می‌دهند. برگزاری مراسم‌های جشن و عزای مذهبی در ایام و مناسبت‌های مختلف سال از جمله آنهاست و وسعت مراسم این محله در ایام محرم به قدری است که کل شهر را پشتیبانی می‌کند. پخت هر ساله غذای نذری در روزهای تاسوعا و عاشورا به مقیاس زیاد و هدایت هیات‌های عزاداری قدرتمندی در این ایام از جمله مولفه‌های هویتی این محله است و تنها در صورت وجود همبستگی بین ساکنان آن امکان‌پذیر است. در حقیقت این محله هنوز تاحدی به نیاز مدیریتی و ارتباطی ساکنین پاسخ می‌دهد.

بررسی انطباق مفهوم محله بر منطقه “نوروزیان” قزوین

معرفی: نوروزیان یکی از خیابان‌های طویل و جدید شهر قزوین است که در شمال این شهر واقع شده و اغلب خانه‌های آن نوساز است. هر کدام از دو سمت این خیابان منظره و شخصیت متمایزی از دیگری دارند که منطقه مورد بررسی این تحقیق، شامل کوچه‌های سمت راست خیابان می‌شود که اغلب خانه‌هایی آپارتمانی داشته و بافت تابع الگوی شطرنجی هستند. به دلیل رشد عمودی منطقه، تراکم جمعیتی بالایی در آن مشاهده می‌شود که ویژگی‌های خاصی به آن داده که از جمله آنها می‌توان به عدم شناخت ساکنین آپارتمان‌ها حتی از همسایه مجاور و دیوار به دیوارشان اشاره کرد.

همگنی و همبستگی: این منطقه جزء مناطق تقریبا گران ‌قزوین از نظر قیمت زمین است و از لحاظ فرهنگی، هیچ تجانسی بین ساکنان آن نمی‌توان یافت، چرا که تقریبا از تمام قومیت‌ها و مشاغل در آن ساکنند و حتی با استفاده از شاخص قیمت زمین و وضع اقتصادی هم نمی‌توان ادعایی در مورد این منطقه کرد. چرا که گرچه بخش عمده‌ای از ساکنان سمت راست آن را افراد طبقه بالا و متوسط روبه بالای اقتصادی تشکیل می‌دهند اما در سمت چپ آن اغلب حاشیه‌نشینان و روستائیانی ساکنند که پس از تغییر کاربری زمین‌ها به یک‌باره تغییر جایگاه اقتصادی داده و همانجا ساکن شده‌اند. تنها شکلی از همبستگی که در بین ساکنان کوچه مورد مطالعه من دیده می‌شود همکاری اهالی داخل یک مجتمع
(و نه مجتمع‌های همسایه) آن هم در حد رفع و رجوع مشکلات و امور مربوط به ساختمان است. در حقیقت در این منطقه تنها پاره‌ای از نیازهای مدیریتی باقی مانده که آن هم تنها مربوط به ساکنان یک مجتمع است و دیگر نیازی به تاسیس نهادی به نام محله آن هم در مقیاسی بیشتر از هیات مدیره یک مجتمع نیست.

جمع بندی و نتیجه‌گیری

گسترش رسانه‌ها، افزایش جمعیت، بالا رفتن تنوع فرهنگی در شهرها، افزایش اجاره‌نشینی و عدم سکونت طولانی‌مدت افرادی ثابت در یک منطقه خاص، شاغل شدن زنان و تغییر سبک‌‌های زندگی‌، فردگرایی و. . . همه و همه از جمله مواردی هستند که ناگزیر حیات محله‌ها به معنای سنتی‌شان را نشانه می‌گیرند. اما این مطالعه نشان داد که با وجود همه این‌ها محله‌های شهری(در شکل سنتی آن) می‌توانند همچنان پابرجا مانده و حفظ شوند اگر بتوانند کارکردهایشان را حفظ کنند. طبق داده‌های این مقاله، محله در بین اکراد نواب جنوبی باقی می‌ماند زیرا هنوز نیازهایی هست که رفع آن‌ها بر عهده نهاد محله گذاشته شده است ( همکاری در قاچاق، تامین امنیت، بانک داخلی زنان و … ). بنابراین بازتعریف وظایف پاره‌ای از نهادهای شهری از جمله شهرداری، نیروی انتظامی و. . . و واگذاری مجدد پاره‌ای از آنها به خود محله‌ها می‌تواند ضرورتی برای احیای مجدد آنها ایجاد کند و این همان اتفاقی است که در طرح شورایاران می‌افتد. اما مشکلی در اینجا وجود دارد و آن هم این است که پاره‌ای از ملزومات دیگر این طرح نادیده گرفته می‌شود. به عبارت دیگر محله به شکل سنتی خود یک نهاد مکانیکی و ساختگی نبوده که صرفا جهت مدیریت برخی نیازهای شهروندان ساخته شود، بافتی زنده و پویا و طبیعی بوده که طی زمان و از خلال روابط گرم انسانی ساخته می‌شده است. یعنی ساکنین باید حداقل شناخت لازم را از هم داشته باشند تا بتوانند تشکیل یک محله داده و به رفع گروهی نیازهایشان بپردازند و این اتفاقی است که به تعامل نیاز دارد، تعاملی که باید زمینه‌های آن را در محله‌ها ایجاد و فضاهای تعاملی عمومی خاصی را نیز برای آن پیش‌بینی نمود. این کاری است که برخی کشورها، از جمله فرانسه، تجربیات موفقی در زمینه آن داشته‌اند. فعال سازی مرکز محله موسوم به “بارقه‌ها” در خیابان “رنیون پرلاشز” منطقه ۲۰ پاریس مثال خوبی برای منظور ماست که سال گذشته و طی نشستی در گروه انسان‌شناسی فرهنگی انجمن جامعه شناسی توسط “پگی بوکاس” معرفی شد. در این تجربه که با هدف احیای محله صورت گرفته ابتدا سعی شده در قلب محله و در قالب فضاهای عمومی ویژه‌ای برای کودکان، زنان، جوانان و. . . محلی “بین‌فرهنگی”، “سکولار”، “بین‌نسلی” و “خودگردان” ایجاد شود تا به مرور و پس از آشناسازی ساکنان با هم بتواند به پویایی بیشتر محله کمک کند. در این طرح، در کنار پاره‌ای فعالیت‌های آموزش خانواده‌ها و فعالیت‌های وابسته به نیاز عمومی ( کمک به کودکان در انجام تکالیف مدرسه، برگزاری کلاس‌های خیاطی و. . . )فعالیت‌های خاصی هم که تشویق کننده روحیه جمعی است در نظر گرفته شده است. از جمله این فعالیت‌ها می‌توان به برگزاری پیک‌نیک‌های خانوادگی، میهمانی‌ها، نمایشگاه‌ها و شب موسیقی‌های محلی اشاره کرد. حرف آخر اینکه بعید به نظر می‌رسد که امروز بتوان محله به مفهوم سنتی آن را، که ترکیبی از همگنی و همبستگی بوده و پاسخگوی هر سه تیپ نیاز اهالی است بازتولید کرد اما می‌توان انتظار داشت که تحت شرایطی خاص، اشکال جدیدی از محله ‌ایجاد شوند که البته بیشتر تاکیدش بر رفع نیازهای دسته دوم(مدیریتی)ساکنان با استفاده از جلب مشارکت آنهاست.

منابع:

– باومن، زیگموند، ۱۳۸۴، عشق سیال، ت‍رج‍م‍ه‌ ع‍رف‍ان‌ ث‍اب‍ت‍ی‌، تهران،ققنوس

– گیدیون، زیگفرد، ۱۳۶۵، فضا زمان معماری، ترجمه منوچهر مزینی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی

– مرکز مطالعات و تحقیقات امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، ۱۳۸۳، توسعه محله‌ای؛چشم انداز توسعه‌پایدار شهر تهران

– گیدنز، آنتونی، ۱۳۸۲، جامعه شناسی، منوچهر صبوری،تهران، نشر نی

– مصاحبه‌های نگارنده‌‌‌‌

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *