پیوند موسیقی با صدا موجب میشود آن را از انتزاعیترینِ هنرها بدانند. در این میان سازها نه تنها به عنوان ابزارهای تولید صدا، بلکه تعین و تجسم موسیقی نیز محسوب میشوند. از این رو مطالعه سازها یکی از موضوعاتی است که از ابتدا در اتنوموزیکولوژی مورد توجه بوده است. برونو نتل از مطرحترین چهرههای اتنوموزیکولوژی، موضوعات قابل بررسی در موسیقیشناسی قومی را ذیل پنج عنوان «1- پیدایش یا مراحل ابتدایی تکامل موسیقی 2- رابطه موسیقیهای غیرغربی در هر سطح فرهنگی با موسیقی غرب 3- سیستمهای تنال 4- موسیقی و اساطیر 5- سازها و سیستماتیک آنهادستهبندی میکند.» (مسعودیه، 1383: 16) آلن مریام، نویسنده کتاب «انسانشناسی موسیقی» نیز معتقد است در بررسی یک فرهنگ موسیقایی علاوه بر خود موسیقی باید به شش نکته زیر نیز توجه کرد: «1- سازها 2- کلام آوازها 3- چگونگی و طبقهبندی محلی موسیقی 4- نقش و موقعیت موسیقیدان 5- عملکرد موسیقی در رابطه با سایر جنبههای فرهنگی 6- موسیقی به عنوان یک فعالیت اجتماعی خلاق» (نتل، 1365: 16) مطالعه سازها یا «سازشناسی» به عنوان یکی از موضوعات موسیقیشناسی قومی مورد توافق تمامی صاحبنظران این علم است. اهمیت سازشناسی تا آن حد است که نتل میگوید «پژوهش درباره سازها در حقیقت بیش از حد انتظار اتنوموزیکولوژی جالب است، و ضروری است که هر پژوهنده فرهنگ موسیقایی برای این جنبه از تحقیقات، حتی به قیمت از دست دادن سایر جنبههای زندگی موسیقایی، اهمیت ویژهای قائل شود.» (نتل، 1365: 168)
در حقیقت سازشناسی در اتنوموزیکولوژی از کانونهای اصلی مطالعات این رشته محسوب میشود. مسعودیه پس از تاکید بر اهمیت سازشناسی مینویسد «سازشناسی در درجه اول سازهای موجود در همه فرهنگها را بررسی میکند … سپس بر منابع و ماخد موجودی تکیه میکند که در آنها ویژگیهای سازهای با استفاده از تشریح آیکونوگرافی و تصاویرشان مشخص شود»(مسعودیه، 1383: 227) او در ادامه میگوید «بررسی تکنیک اجرایی ساز …، اهمیت ساز در یک فرهنگ موسیقی، اهداف استفاده از ساز، چگونگی نقل انتقال ساز از فرهنگی به فرهنگ دیگر و …»(همان) نیز در سازشناسی مورد بررسی قرار میگیرند. سازشناسی در ابتدا بیشتر رویکردی توصیفی داشت و به توصیف اجزاء ساز و شیوههای اجرای آن میپرداخت. مهمترین دستاورد رویکرد کلاسیک سازشناسی «نظامهای طبقهبندی سازها» هستند که از جمله آنها میتوان به نظام ویکتور ماهیلون، فرانسیس گالپین و زاکس- هورن باستل اشاره کرد.
در ایران نیز کارهایی انجام شده است که میتوان آنها را در زمره کارهای کلاسیک سازشناسی قرار داد که از آن جمله میتوان به کتابهای «سازشناسی» (1379) نوشته پرویز منصوری، «سازهای ایران» (1383) اثر محمدتقی مسعودیه، «سازشناسی ایرانی» (1386) کار مشترک ارفع اطرایی و محمدرضا درویشی و «سازشناسی موسیقی ایران» (۱۳۸۷) به قلم محمد سریر و بهروز وجدانی اشاره کرد. همچنین برخی از کتابهایی که درباره موسیقی ایران، توسط اتنوموزیکولوگهای غیر ایرانی نیز نوشته شده به این موضوع پرداختهاند مانند کتاب «سنت و تحول در موسیقی ایرانی» (1383) اثر ژان دورینگ و «موسیقی کلاسیک ایرانی» (1377) نوشته الا زونیس. اما بدون شک مهمترین اثری که در این زمینه به فارسی منتشر شده است کتاب «دایرهالمعارف سازهای ایران» نوشته محمدرضا درویشی است که تا کنون دو جلد از آن منتشر شده است.
در سالهای اخیر، گرایش جدیدی در سازشناسی ظهور کرده است که از آن با عنوان «سازشناسی فرهنگی» یاد میشود. سازشناسی فرهنگی را میتوان مطالعه سازها در بستر فرهنگ دانست. بر خلاف سازشناسی، سازشناسی فرهنگی بیش از آنکه در پی توصیف ساختمان و شیوه اجرای سازها باشد سعی میکند به درک جایگاه ساز در فرهنگ و نیز بررسی و تحلیل آنچه پیرامون سازها در جریان است از دریچه فرهنگ بپردازد. به زبانی میتوان گفت سازشناسی بیشتر به موسیقیشناسی تمایل دارد و سازشناسی فرهنگی به انسانشناسی. رگههای اولیه این نگاه را میتوان در آثار کلاسیک اتنوموزیکولوژی نیر یافت؛ برای نمونه، میتوان به مطالعات کورت زاکس اشاره کرد که با استفاده از تشابهات سازها، به بررسی اشاعه عناصر فرهنگی در جوامع میپردازد و نتیجه میگیرد کلیه سازهای موجود در جهان از دو مرکز فرهنگی (مصر- بینالنهرین و دیگری چین باستان) سرچشمه گرفتهاند.
در سازشناسی کلاسیک، مجموعه سازها مستقل از فرهنگی که به آن وابستهاند، مورد مطالعه قرار میگیرند؛ این موضوع خصوصا در طبقهبندی سازها به عنوان یکی از شاخصترین نمودهای سازشناسی کلاسیک کاملا مشهود است. آنچه این دو رویکرد سازشناسی را از هم متمایز میکند همان واژه فرهنگ است. نمونهای از این نگاه جدید به سازشناسی را میتوان در پایاننامه دکتری جسی جانسون با عنوان «سیمبال در موراوی: سازشناسی فرهنگی و جوامع تفسیری» (2008) مشاهده کرد. جانسون در این پژوهش به بررسی همه جانبهی ساز سیمبال در کشور موراوی میپردازد و تاریخچه این ساز و تحولات آن در قرن نوزدهم، جایگاهش در موسیقی سنتی موراوی، نقش آن در فولکلور، آموزش و یادگیری سیمبال و همچنین مجموعهای از دادههای اتنوگرافیک دیگر را مورد بررسی قرار میدهد. کوین داو استاد دانشگاه لیدز انگلستان در مقاله «مطالعات فرهنگی آلات موسیقی» که در کتاب «مطالعات فرهنگی موسیقی: یک مقدمه انتقادی» (2003) ضمن بررسی چند نمونه دیگر، مطالعه سازها از منظر مطالعات فرهنگی را نوعی اتنوگرافی درباره یک ساز مشخص معرفی کند.
در ایران، پژوهشی که تا حدودی به این رویکرد نزدیک میشود اثر مشترک علی بلوکباشی و یحیی شهیدی با عنوان «پژوهشی در موسیقی و سازهای موسیقی نظامی دوره قاجار» (1381) است که توسط دفتر پژوهشهای فرهنگی منتشر شده است. در رویکرد سازشناسی فرهنگی، ساز به عنوان یک عنصر فرهنگی، پدیدهای زنده و در حال تغییر است. حجاریان در این باره مینویسد «هر سازی در فرهنگ به مثابه یک پدیده جاندار است که نسلهای بعدی خود را تولید میکند و از طریق این زاد ولد است که میتوان ابهامات تاریخی موسیقی را دریافت.» (حجاریان، 1386: 328) از این رو میتوان انتظار داشت بررسی فرهنگی سازهای انواع موسیقی ایران، میتواند دریچههای جدیدی را در پژوهشهای موسیقیشناسی ایرانی برای علاقمندان این حوزه بگشاید.
منابع
– حجاریان، محسن، 1386/ مقدمهای بر موسیقیشناسی قومی، تهران: پژوهشگاه میراث فرهنگی و کتاب یرای نیک.
– نتل، برونو، 1365/ اتنوموزیکولوژی، ترجمه مجتبی خوش ضمیر، تهران: شرکت چاپ تجارت.
– مسعودیه، محمدتقی، 1383، مبانی اتنوموزیکولوژی (موسیقیشناسی تطبیقی)، تهران، انتشارات سروش (چاپ اول 1365)