چند سالی می‌شود که نهر را بتنی کرده‌اند. بی‌گمان صدای جارچی هم زیر بتن‌ها مدفون شده و تنها پژواکی که از آن می‌توان یافت میان سکانس‌های «سرود دشت نیمور» است. جایی که می‌توان 40 دقیقه‌ای نشست و بیست و چند سال به عقب رفت تا آخرین خاطره‌های لایروبی نهر نیمور را از دریچه دوربین محمدرضا مقدسیان بازخوانی کرد.
فیلم با رسیدن حاج رضا قلی رئیسی، میرنهر نیمور به سربند آغاز می‌شود. سربند، دروازه انحرافی آب است که در کنار سدی تاریخی، احتمالا مربوط به دوره ساسانی ساخته شده است. این دروازه، آب رودخانه لعل‌بار (قم رود) را از طریق نهر نیمور به روستاهای نیمور و باقرآباد از توابع محلات در استان مرکزی منتقل می‌کند. فیلم به چهار موضوع اصلی می‌پردازد و از همین رو می‌توان آن را به چهار بخش لایروبی نهر، مراسم رژه لایروبان، مراسم بیل‌گردانی و بازگرداندن آب به نهر تقسیم کرد.
لایروبی با برگرداندن آب نهر نیمور به رودخانه آغاز می‌شود. میرنهر، بند چوبی «بَرِما» را می‌شکند و آب را به رودخانه هرز می‌کند. شب قبل از لایروبی با جارزدن، اهالی را خبر می‌کنند تا فردا هرکس برای انجام وظیفه خودش حاضر شود. لایروبی در هفت گروه (دانگ) انجام می‌گیرد که شش گروهش از اهالی نیمور و یک گروه از اهالی باقرآباد هستند. تمامی 18 کیلومتر طول نهر، توسط میرنهر بین دانگ‌ها تقسیم می‌شود. مسیر نهر پرپیچ و خم و طولانیست و برخی جاها عمق نهر زیاد است و حتی تا 40 متر هم می‌رسد از این رو لایروبی به تناسب ویژگی‌های هر قسمت، متفاوت است و در تمام طول کار، میرنهر بر چگونگی انجامش نظارت دارد. بخشی از نهر از زیر زمین می‌گذرد. لایروبی این بخش، قنات را در ذهن مخاطب زنده می‌کند. غذا خودرن لایروبان نیز در قالب همان هفت دانگ صورت می‌گیرد. پیش از نهار، از هر دانگ، دو نفر برای جمع آوری هیمه می‌روند.
با اتمام لایروبی، مراسم جشن (جشن آب) آغاز می‌شود. این جشن با رژه لایروبان آغاز می‌شود. تعدادی از کسانی که در لایروبی شرکت داشته‌اند با بیل‌هایی که تفنگ نظامیان را تواعی می‌کنند در قالب یک گروهان حاضر می‌شوند و پیرمردی که لباس نظامی بر تن دارد و بر اسبی سوار است، از آن‌ها سان می‌بیند. این بخش جلوه‌ای طنزآمیر و هجوگونه دارد و بنابر روایت فیلم به روزگاری اشاره دارد که روستا در مالکیت نظامیان بوده و آن‌ها برای گرفتن سهم خود از محصولات کشاوزی به روستا می‌آمدند. با ورود گروهان نظامی به میدان اصلی روستا و برخی حرکات نمادین، نوبت به مرحله بعدی مراسم می‌رسد.
همه اهالی در میدان جمع شده‌اند. میرنهر بلند می‌شود و به وسط میدان می‌رود تا آخرین گره را به دسته بیل‌ها بزند. سه بیل در یک دسته و چهار بیل دیگر در دسته دوم با طناب به هم محکم بسته شده‌اند. مردان روستا هر یک به میدان می‌آیند تا با گرداندن بیل‌ها در بالای سر، هم توان خود را بیازمایند و هم دانسته یا ندانسته، آیینی کهن را زنده کنند. حاضران نیز با تشویق یا هو کردن، بیل‌گردانان را همراهی می‌کنند. راوی فیلم می‌گوید جشن بیل‌گردانی، بازمانده آیینی کهن و پهلوانی است و شاید گونه‌ای هدایت ابرها باشد تا به آسمان نیمور بیایند و در دشت‌هایش ببارند. این مراسم در سال 1389 به عنوان میراث معنوی ایران رسما ثبت شده و با توجه به وجود آتشکده‌ها در منطقه می‌توان آن را از آیین‌های کهن مرتبط با آب و احتمالا آناهیتا یا دیگر الهه‌های مرتبط دانست.
در آخرین بخش فیلم، شب هنگام دوباره جارچی مردم را فرا می‌خواند تا برای بازگرداندن آب به نهر، صبح به سربند بروند. روز بعد بند شکسته شده، «برما» دوباره ساخته می‌شود تا آب به نهر لایروبی شده نیمور بازگردد. با جاری شدن آب در نهر از هر دانگ، دو نفر با آب همراه می‌شوند تا ریشه‌ها و ساقه‌های گیاهان را از روی آب جمع کنند تا از بند آمدن آب جلوگیری شود.
آنچه در مستند سرود دشت نیمور از منظر انسان‌شناسی جالب توجه است حرکت جمعی مردم برای لایروبی نهر و آیین‌های مرتبط با آن است. این موضوع در انسان‌شناسی ذیل عنوان «انسان‌شناسی یاری‌گری» شناخته می‌شود. دکتر مرتضی فرهادی که پژوهش این فیلم را نیز برعهده داشته متخصص حوزه یاریگری است و کتاب‌ها و مقالات متعددی در این زمینه منتشر کرده است. او یاری‌گری را در قالب مدلی سه‌گانه تقسیم‌بندی می‌کند: خودیاری، همیاری و دیگریاری. از این منظر لایروبی نهر نیمور را باید نوعی از همیاری به حساب آورد. به عقیده‌ی برخی، یاریگری رو به اوفول گذاشته اما فرهادی در آخرین کتاب خود، انسان‌شناسی یاری‌گری با اشاره به برخی نظام‌های یاری‌گری نسبتا نوظهور در جامعه امروز ایران و نیز با استناد به این جمله زیمل که «مهم، قواعد بازی است و نه جنس مهره‌ها» می‌نویسد: «واره شیر می‌رود ولی واره پول می‌آید»! این نکته از آن رو اهمیت دارد که امروز با بتنی شدن نهر نیمور دیگر نیاز و فرصتی برای لایروبی وجود ندارد و باید دید با منسوخ شدن لایروبی در میان کشاورزان نیموری، چه تغییر و تحولاتی در نظام فرهنگی و اجتماعی آن‌ها شکل‌گرفته است.
موسیقی فیلم نیز جالب توجه است. موسیقی سرود دشت نیمور اثر محمدرضا درویشی، آهنگساز و پژوهشگر موسیقی اقوام ایران است. موسیقی سرود دشت نیمور از آثار دوران اولیه آهنگسازی درویشی است. او که در این دوره از کار خود، موسیقی‌های سنگینی برای ارکستر بزرگ می‌نویسد معتقد است موسیقی سرود دشت نیمور و یکی دو کار دیگرش که در این دوره نوشته «موسیقی حجیم و سنگین [ی است] که گاهی ستگین‌تر از فضای خود فیلم [بوده] است». با این همه نقش موسیقی در این فیلم کاملا مشهود است. در چند سکانس از جمله لحظه رسیدن لایروبان بر بالای نهر و نیز در زمان نمایش بیل‌گردانی، موسیقی حضوری محسوس دارد و کاملا مخاطب را در بر می‌گیرد.
نکته دیگری که درباره سرود دشت نیمور قابل توجه است را می‌توان از زبان «همایون امامی» منتقد سینمای مستند ایران نقل کرد. امامی در کتاب «سینمای مردم‌شناختی ایران» و در مقاله‌ای که به همین فیلم اختصاص دارد به نکته‌ای ظریف اشاره می‌کند. مقدسیان در فرآیند ساخت فیلم به منظور بالابردن تاثیرگذاری از منظر سینمایی، واقعیت را کمی دستکاری می‌کند. امامی به نقل از مقدسیان مشخصا به سه نمونه اشاره می‌کند. اول بازسازی دریچه یا بند برما که ظاهرا در زمان ساخت این فیلم با دریچه‌ای آهنی جایگزین شده بوده و مقدسیان در فیلم، بند چوبی قدیمی را بازسازی می‌کند. دومین و سومین دستکاری نیز در «نظم دادن» فرآیند کار روستائیان بوده است. یکی در نمایی از فیلم که روستائیان در حال لایروبی عمیق‌ترین بخش نهر هستند و مقدسیان برای سینمایی‌تر کردن آن از اهالی می‌خواهد بیل‌هایشان را در بیل نفر بعدی خالی کنند و ئیگر آن‌که در زمان رژه، گروهان را منظم می‌کند. بدون شک این تغییرات بر تاثیرگذاری و ارزش سینمایی کار افزوده اما از منظر انسان‌شناختی اعتبار تصاویر را مخدوش می‌کند. نکته‌ای که امامی بر آن تاکید دارد عدم اشاره به این تغییرات در ابتدا یا انتهای فیلم است چرا که توضیحی کوتاه در مورد چگونگی و چرایی این تغییرات می‌توانست آن را تعدیل کند. در مجموع، همایون امامی این فیلم را تحسین برانگیز و با ارزش‌های سینمایی و انسانی در خور توجه توصیف می‌کند که با شکوه هرچه تمام‌تر این سنت همیاری را به تصویر کشیده است.
تیتراژ ابتدایی فیلم روی کوه و آسمان اجرا شده اما تیتراژ انتهایی بر مزارع سبزی شکل می‌گیرد که حاصل آب نهر نیمور است. شاید بتوان گفت دوگانه طبیعت / فرهنگ که از خلال تیتراژ ابتدایی و انتهایی فیلم به تصویر کشیده شده موضوعی است که کمابیش در دیگر آثار مقدسیان نیز حضور دارد.