بررسی رئوس اندیشه سید جمالالدین[1]– از سید جمالالدین اسدآبادی، تصاویر متفاوت و متناقضی بازنمایی میشود. او را از بانیان اندیشه «اصلاح دینی»، نظریه پردازان «بنیادگرایی اسلامی» و همچنین متفکران اندیشه «اتحاد اسلامی» به شمار میآورند. فعالیتها و اندیشههای او بر جریانهای سیاسی و اجتماعی دوران اخیرِ جهان اسلام سایه افکنده است. این تاثیر هم به جهت ویژگیهای فردی و گستره فعالیتهای او است و هم به واسطه شرایط سیاسی و اجتماعی خاص دورانی که سید در آن زیسته است. فعالیتهای سید جمالالدین همزمان با اوج جریانهای استعماری غرب است که در نتیجه آن مواجهه کشورهای اسلامی با دستاوردهای دولتهای اروپایی نیز رخ داد. این تقابل به شکلگیری سئوالی اساسی در کشورهای اسلامی میانجامد: «علل عقب ماندگی کشورهای اسلامی چیست؟» و «چه راههای برای برون رفت از آن وجود دارد؟» سید جمالالدین در برخورد با این پرسش نه خود را به غرب میسپارد و نه به گذشته پناه میبرد. او با تکیه و تاکید بر عقل سعی میکند به بازخوانی اسلام بپردازد و بر اساس آموزههای اسلامی به مقابله با آنچه آنها را علل عقب ماندگی جوامع اسلامی میداند برمیخیزد. در این مقاله از خلال کتاب نیچریه و برخی نامههای سید و نیز چند کتاب و مقاله به بازخوانی خوانش سید جمالالدین اسدآبادی از اسلام خواهیم پرداخت.
| زندگی سید جمالالدین اسدآبادی معروف به افغانی | |
| 1254 | تولد در اسدآباد از توابع همدان |
| 1264 | قزوین، تهران، نجف: تحصیل در حوزه علمیه |
| 1270* | بمبئی: |
| 1273* | مکه، مدینه، شامات، کربلا، نجف |
| 1276* | مشهد، بوشهر، شیراز، اسدآباد |
| 1278 | کابل: آشنایی با دوست محمد خان و همراهی با شیرعلی خان |
| 1282 | تهران: مطالعه عرفان |
| 1283 | هرات، قندهار، کابل: حمایت از محمداعظم خان، تهمت و تکفیر پس از پیروزی شیرعلی خان |
| 1285 | بمبئی: دعوت مردم به مبارزه علیه انگلستان |
| 1285 | مصر: تدریس در الازهر، اسلام آوردن کشیش |
| 1286 | استامبول: عضویت در انجمن دانش و معارف، سخنرانی در رابطه نبوت و حکمت |
| 1287 | مصر: تدریس انتقادی، به خدمت گرفتن ادبیات و روزنامه، ورود به فراماسیونری،تاسیس حزب وطنی |
| 1296 | مکه، کراچی، بمبئی، حیدرآبادکن، کلکته: تاسیس عروه، سخنرانی در آلبرتهال کالج، مواجهه با سرسیداحمدخان، کتاب نیچریه |
| 1300 | لندن، پاریس: آشنایی با ویلفرد بلنت، انتشار مقاله در النحه، پاسخ به ارنست رنان، انتشار عروه الوثقی، |
| 1302 | لندن، ایتالیا، پاریس: گفتگو با سیاستمداران انگلیسی |
| 1302 | عربستان، بوشهر،: دعوت ناصرالدین شاه از سید |
| 1303 | شیراز، اصفهان، کاشان، قم، تهران: |
| 1304 | مسکو، سنپطرزبورگ: ملاقات با کاتکوف، ملکه و تزار |
| 1306 | آلمان: ملاقات با ناصرالدین شاه در سفر دومش به اروپا در مونیخ |
| 1307 | مسکو، سنپطرزبورگ: رایزنی با سیاستمدارن برای حل مسائل ایران |
| 1307 | تهران: |
| 1308 | قم، کرمانشاهان، خانقین، بغداد، کاظمین، بصره: اخراج سید از ایران، نهضت تنباکو و نامه سید به میرزای شیرازی |
| 1309 | لندن: همخانه شدن با ملکم خان و نوشتن در قانون، انتشار ضیاءالخافقین |
| 1309 | استامبول: تدوین برنامه اصلاحی، تشکیل جمعیت اتحاد اسلام، برنامه ریزی برای کنگره اسلامی و اعزام مبلغین، قتل ناصرالدین شاه، حبس سید و بیماریش |
| 1314 | وفات به واسطه بیماری یا قتل و تدفین در گوستان دانشمندان و اولیا استامبول |
| 1363 | انتقال مزار سید از استامبول به افغانستان |
زمینههای شکلگیری اندیشههای سید جمال الدین
اندیشههای سید در طول زمان و به واسطه تجربههای متعد او شکلگرفتهاند. سفرهای او به نقاط مختلف کشورهای اسلامی و اروپایی موجب درکی بی واسطهای از چیستی و چگونگی این جوامع شد. این درک به مرور زمان و با تجربههای جدیدتر، عمق بیشتری یافته و سید را به سوی گفتارها و رفتاری متفاوتی سوق داده است. همین پویایی و تجربههای متعدد سید میتوانند موجب سردرگمی و بروز شناختهایی متناقض از سید باشند و مخاطبان را در مواردی با تناقض مواجه سازند. برای مثال ورود سید به عنوان یک مسلمان معتقد به فراماسیونری در مصر میتواند سئوال برانگیز باشد. از این رو آشنایی با خط سیر زندگی او در شناخت و درک درست اندیشهها و آرمانهایش ضروری خواهد بود.
شاید بتوان بخشی از این تجربیات را چنین خلاصه کرد: ورود به سیاست (1278)[3]، برخورد با استعمار (1285)، دعوت به علوم جدید (1286)، استفاده از روزنامه و تاسیس حزب (1287)، مواجهه با غرب زدگی (1269)، مواجهه با استبداد (1308)، تلاش برای شکلدادن به کنگره اسلامی (1314). از سوی دیگر نیز توجه به زمان و مکان شکلگیری اندیشههای سید جمال از آن رو اهمیت دارد که بر خلاف بسیاری دیگر از اندیشمندان فعالیتهای سید تنها به یک کشور محدود نمیشود و شرایط اجتماعی و سیاسی هر کشور زمینه ساز شکلگیری بخشی از نظام فکری سید جمال بودهاند.
نقشه فعالیتهای سید جمالالدین، استخراج شده از کتاب صاحبی، 1375
سید جمالالدین در تمامی دوران فعالیت خود در جوامع اسلامی به منظور دستیابی به اهدافش از ایجاد گروهها، انجمنها و احزاب و انتشار روزنامه و نشریه بهره برد. نقشه بالا به اختصار گستره و نوع فعالیتهای او را به تصویر میکشد.[4] در نهایت وجه غالب شخصیت سید جمال، جنبه سیاسی اوست و این موضوع نیز به نوبه خود ضرورت توجه به بسترهای سیاسی- اجتماعیِ رفتار و گفتار سید را تشدید میکند. بنابر دلایلی که گفته شد، در این بررسی و مطالعه رئوس اندیشههای سید تلاش خواهیم کرد در حد امکان موقعیت تاریخی و جغرافیایی رفتارهای و گفتارهایش را نیز مشخص کنیم.
عقل
فلسفه به عنوان نماد عقل در اندیشه سید جمالالدین از اعتبار بالایی برخوردار است. او در سخنرانیهایش از اهمیت و جایگاه فلسفه و حکمت بسیار سخن گفته است. از جمله میتوان به دو سخنرانی معروف او یکی در دارالفنون عثمانی (1286ه.ق) و دیگری در آلبریت هال کالج کلکته (1299ه.ق) اشاره کرد. سید در سخنرانی دارالفنون که با هدف ترویج صنعت ایراد شده از تشبیهی استفاده میکند که به اهمیت تفکر و حکمت در اندیشه او اشاره دارد. او زندگی اجتماعی را به بدنی زنده تشبیه میکند و هر عضو را با یکی از صنایع در ارتباط قرار میدهد. مثلا کشتیرانی را به مثابه پا و کشاورزی را کبد میداند و در ادامه اضافه میکند که «جسم زنده نیست مگر به روان و روان این تن، نبویت است یا حکمت. ولی نبوت موهبتی است الهی که اکتسابی نیست … اما حکمت از راه معرفت و تحصیل به دست میآید.» (صاحبی، 1375: 40) سید در کلکته علت عقب ماندگی کشورهای مسلمان را دوری از فلسفه و تفکر میداند و میگوید که سلطان عالم علم است. او قدرت سیاسی و اقتصادی را هم نتیجه آگاهی به علوم مختلف میداند و ادامه میدهد که علوم به یکدیگر نیازمند هستند و آنچه این نیاز را درک میکند فلسفه است «چرا که موضوع آن عام است». به عنوان شاهد گفتار خود نیز اشاره میکند که دولت عثمانی و خدیویت مصر، شصت سال است که مدارسی برای تدریس علوم جدید گشودهاند اما نتیجهای نداشته چرا که روح فلسفه در آن مدارس نیست. (صاحبی، 1375: 72و73) شاهد دیگری که میتوان در اهمیت جایگاه عقل نزد سید ارائه داد، شیوه تدریس اوست. درسهایی که سید در مصر (1287ه.ق) ارائه میدهد نسبت به هم عصرانش یک ویژگی بارز دارد و آن حکم دادن به درستی یا نادرستی و سودمندی هر صفحه از کتابی است که تدریس میکند. او به این حد راضی نشده و سعی میکرد شاگردانش را نیز در این راه با خود همراه کند. (صاحبی، 1375: 45)
علوم جدید
سید جمال از علوم جدید استقبال میکرد و اعتقادی به تفکیک علوم به اسلامی و غیر اسلامی نداشت. او در سخنرانی آلبرت هال کالج کلکته میگوید: «علم آن چیز شریفی است که به هیچ طایفهای نسبت داده نمیشود.» (صاحبی، 1375: 76) او در مقالاتی که در هند منتشر کرده مینویسد: «هرگز تعصب دینی نباید موجب بغض با علوم و معارف و سبب تنفر از صنایع و بدایع گردد.»(صاحبی، 1375: 77) او مسلمانان هند را به ترجمه علوم به زبان مادریشان تشویق میکرد و معتقد بود این کار موجب گسترش علوم در میان توده مردم خواهد شد. سید در سفر اول خود به استامبول (1286ه.ق) در کلاسهای آزاد علوم طبیعی که توسط خواجه تحسین افندی، مدیر دارالفنون تشکیل میشده شرکت میکرده و حتی در زمان آزمایش دستیار او بوده است. (صاحبی، 1375: 38) او در مصر (1287ه.ق) نیز نشانههای علوم جدید را با خود به همراه دارد. سعد زغلول پاشا از رهبران ملی و رئیس دولت مصر نقل میکند که در ملاقاتش با سید جمالالدین، سید بر روی کره جغرافیا کشورهای اسلامی را به او و دوستانش نشان میدهد و از شرایط آن کشورها و نقشههای استعمار با آنها سخن میگوید. (صاحبی، 1375: 43)
با این حال نگاه سید به علم نگاهی کاربردی و متعهدانه است. او در سخنرانیش در کلکته (1299ه.ق) میگوید تحصیل علوم باید با در نظر گرفتن هدفی مشخص باشد و مثال میآورد که هدف از علم نحو یادگرفتن زبان عربی است اما بسیاری از محصلین بعد از فراغت نه توانایی صحبت کردن دارند و نه نوشتن. او در ادامه همین ایراد را بر محصلان منطقی که قدرت تشخیص درست و غلط را ندارند و فقهایی که از اداره خانه خود هم عاجز هستند وارد میداند در حالی که از نظر او فقه علم حقوق خانوادگی و شهری و دولتی است و محصل پس از تحصیل آن باید بتواند صدراعظم و سفیر کبیر شود. (صاحبی، 1375: 75) سید خود مقام شیخ الاسلامی را که سلطان عبدالحمید به او پیشنهاد میکند نمیپذیرد[5] و استدلالش بیتاثیر بودنش در جامعه آن روز عثمانی است. او میگوید: «وظیفه مرد دانشمند این نیست که دارای منصب معین و حقوق مشخصی باشد، بلکه وظیفه عالم، ارشاد و تعلیم صحیح است و مقام او اقتضا میکند، بلکه الزام دارد به این که علم سودمند را خوب بیاموزد و علم را با عمل نیک مقرون گرداند.» (صاحبی، 1375: 294)
غرب زدگی
سید با آنکه به علم به عنوان دستاورد غرب بسیار علاقه دارد اما میان پذیرش علم و پذیرش فرهنگ صاحبان آن تفاوت قائل است. او مسلمانان را به کسب علم و دانش تشویق میکند اما آنها را از پذیرفتن بی چون چرای فرهنگ غربی و تجددگرایی افراطی منع میکند. در خبری که روزنامه گاردین چاپ منچستر پیرامون سخنرانی سید با عنوان «بحران کنونی ایران» در نشنال لیبرال کلوب لندن منتشر میکند (1309ه.ق) ضمن معرفی او مینویسد که نامبرده هرگز لباس اروپایی به تن نمیکند و عمامهای مانند علمای مسلمان بر سر میگذارد. (صاحبی، 1375: 261) سید طبیعتگرایان یا به قول خودش پیروان مکتب نیچریه را نماد غربگرایی افراطی میداند و در مقابل آنها و عقایدشان به مبارزه برمیخیزد. از جمله این افراد سر سید احمد خان، اصلاح طلب هندی و موسس مدرسه علیگر است. سید در رساله نیچریه (1298ه.ق) به تفصیل نظر خود را در باره آرا و عقاید ایشان طرح میکند و آنها را موجب نابودی تمدنهای مختلف میداند. او در عروه الوثقی (1301ه.ق) هم به شرح و رد عقاید این گروه میپردازد و درباره آنها مینویسد «مرده باد کسی که ملت خود را به لقمهای و التزام خود را به زندگی پستی معاوضه کند.» (صاحبی، 1375: 142) از این رو دربرابر گفتههای آنان جبهه گرفته و اصلاحات دینی آنان را فریبکاری میخواند. شاید از همین جهت است که سید در برخی سخنرانیها و نوشتههایش پاسدار سنتها و اعتقادات سنتی جلوه میکند و به انتقاد از شیوههای نوین آموزش مانند آنچه در مدرسه علیگر است برمیخیرد. (صاحبی، 1375: 143) او به پیشرفتی مبتنی بر اندیشه و فرهنگ خودی اعتقاد دارد. سید در بحثی با شیخ عبدالقادر مغربی در عثمانی (حدود 1310ه.ق)، زمانی که عبدالقادر از پیشرفت شهرهای اسلامی دفاع میکند آن پیشرفتها را انحطاط میخواند و استدلال میکند که «ما در این تمدن ناقص خود تام و تمام مقل ملل اروپایی بوده، پایههای آن بر یک فکر آزاد و مستقلی که از کانون مغز خود ما جستن نموده باشد قرار نگرفته.» و ادامه میدهد که باید منتظر تسلط آنها بر خودمان باشیم. (صاحبی، 1375: 301)
جهاد
جهاد در نگاه سید جمالالدین راه آزادی مسلمانان از وضعیت فرودست آنهاست. او در جمع کسانی که در بمبئی (1285ه.ق) به دیدارش آمدهاند و در مقابل مامور انگلیسی که برای اعلام فرمان خروجش از هند آمده، خطاب به مردم هند میگوید: «هرگاه صد میلیون پشه بشوید و زمزمه در گوش بریتانیا نمایید میتوانید طنین در گوش گلادستون[6]، بزرگترین سیاستمدار آنجا بیفکنید.» (صاحبی، 1375: 31) او در یکی از مقالاتش در عروه الوثقی مینویسد که بنیان مسیحیت بر مسالمت و اسلام بر جهاد است و از اینکه مسلمانان در تهیه ساز و برگ و کسب علوم آن عقب افتادهاند اظهار شگفتی میکند. (صاحبی، 1375: 126) سید با آوردن آیاتی از قرآن، پیروزی را به عنوان گفته خدا به مخاطبانش وعده میدهد اما به همین اکتفا نکرده سعی در ریشهیابی و از بین بردن علت دوری جستن مسلمانان از جهاد دارد. به نظر میرسد او ترس را عامل اصلی شناخته و در مقالهای از عرو الوثقی با عنوان «الجُبن»، ترس را یک بیماری روحی روانی دانسته و سعی در درمان مخاطبانش دارد. «این بیماری روانی علتهای چندی دارد که اگر در ماهیت هر یک از این علتها ژرف بنگریم میبینیم که همه به یک چیر باز میگردد و آن ترس از مرگ است. مرگی که سرنوشت هر زندهای است.»(صاحبی، 1375: 155) و ادامه می دهد: «پس کُندی در ادای وظایف و و اجبات اجتماعی عمر کسی را زیاد نمیکند و شجاعت و درگیری یک دقیقه از عمر کسی کم نمیسازد. مومن کسی است که یکی از دو نیکوترین را از دست نمیدهد: یا زندگی با سیادت و عزت را، یا مرگ سعادتمندانه در راه خدا را.» (صاحبی، 1375: 157)
دین
سید تحصیلاتش را در حوزههای علمیه همدان، قزوین، تهران و نجف میگذراند. او در الازهر مصر (1287ه.ق)، بزرگترین جامعه اهل تسنن تدریس میکند و سلطان عبدالحمید (1309ه.ق) پیشنهاد شیخالاسلامی عثمانی را به او میدهد. اینها شواهدی بر میزان تسلط او بر علوم دینی و اعتبارش در میان اهالی این علم هستند. او بارها اعلام میکند که هدفی جز حمایت از اسلام ندارد اما رویکردش به دین عقلانی است. این موضوع به واسطه شیوه تدریس انتقادیش در مصر (1287ه.ق) و شیوه دفاعش از اسلام مشخص میشود. با این حال در برخی موارد نیز سید از بازگشت به صدر اسلام سخن گفته است از جمله در همان مصر و در زمان تشکیل حزب وطنی (1296ه.ق) که یگانه راه نجات مسلمانان را در عمل مطابق قرآن و پیشینیان و اسلاف صدر اسلام میدانند. (صاحبی، 1375: 56)
سید همواره از اسلام دفاع میکند و سعی دارد آنچه را با اسلام در تعارض میبیند از چهره آن بپیراید. از جمله این تلاشهای جمالالدین، میتوان به پاسخش به سخنرانی ارنست رنان[7] پیرامون اسلام و علم در سوربن اشاره کرد که به موجب آن رنان از برخی عقایدش در این موضوع باز میگردد. (صاحبی، 1375: 110-120) نمونه دیگر، مقابله و شرح سید درباره برداشت متعارف زمانش از مفهوم قضا و قدر است. (صاحبی، 1375: 138-140) او معتقد است اسلام به واسطه دور شدن مسلمانان از اصول اصیلش، به خرافات و عقاید ناروا آلوده شده است و سعی میکند با استفاده از مباحث عقلی سره را از ناسره تفکیک کند.
سیاست
شاید بارزترین ویژگی سید شخصیت و فعالیتهای سیاسی اوست. به نظر میرسد او فردی بیوطن یا شاید بهتر است بگوییم جهان وطن است. هیچ یک از ویژگیهای ظاهریش او را به جایی مشخص منتسب نمیکند. گاهی لباس ایرانی، گاهی ترکی و گاهی مصری بر تن دارد و به چندین زبان صحبت میکند. افغانستان، هند، مصر، عثمانی، ایران یا حتی انگلستان و فرانسه برای او تفاوتی ندارد. حتی در گفتار هم سیاستمدار بودنش پیداست. زمان تشکیل حزب وطنی در مصر (1296ه.ق)چنان صحبت میکند که گویی دشمن ایرانیان است. (صاحبی، 1375: 56) و در مصاحبه با روزنامه پالمال انگلستان (1309ه.ق) چنان که گویا تنها گروهی که میتوان به آنها امید داشت ایرانیان هستند. (صاحبی، 1375: 262) او هیچ فرصتی را برای نزدیک شدن به اهدافش از دست نمیدهد. برای نمونه در سفر دوم ناصرالدین شاه به اروپا، سید در مونیخ با او و امین السلطان، صدراعظم ایران ملاقات دارد (1306ه.ق) و ایشان از سید میخواهند برای مذاکره با دولت روسیه به آن کشور برود. هر چند به امین السلطان و ناصرالدین شاه اعتماد ندارد اما ظاهرا چون موقعیت را برای ضربه زدن به انگلستان مناسب میبیند، این پیشنهاد را میپذیرد. (صاحبی، 1375: 190) ورود او به فراماسیونری در مصر و پس از خروج از آن، تشکیل یک لژ جدید فراماسیونری و نیز تاسیس حزب وطنی در آن کشور، انتشار جراید متعدد در کشورهای مختلف، در کنار ملاقاتها و مراودات با حاکمان و دولتمردان کشورهای مختلف اسلامی و اروپایی همگی دال بر چهره سیاسی سید هستند. هرچند بعضی سید را به جاسوس بریتانیا و روسیه دانستهاند اما با توجه به شیوه زیست او این موضوع معقول به نظر نمیرسد و بیشتر میتوان چنین استنباط کرد که او همانطور که خودش گفته هدفی جز اعتلای جوامع مسلمان نداشته است. بدون شک معروفترین فعالیت سیاسی سید جمال، تلاش برای به اجرا در آوردن اندیشه اتحاد اسلامیاش است و همین اندیشه او را به عنوان بنیانگذار جریانهای اسلامگرایی در جهان معاصر مشهور کرده است. شاهد دیگری از ذهنیت سیاسی او برنامه اصلاحی اوست که به دولت عثمانی پیشنهاد میکند. او در این برنامه نه تنها برای جوامع اسلامی برنامه دارد بلکه حتی چگونگی ارتباط با انگلستان و روسیه را هم مشخص میکند.
راهکار پیشنهادی
شاید بتوان راهی را که سید برای برون رفت جوامع اسلامی از موقعیت فرودست در پیش میگیرد چنین توصیف کرد. او جوامع مسلمان را با دو مشکل اساسی مواجه میبیند: جهل و استبداد. به نظر میرسد سید استعمار را نتیجه این دو میداند. شاهد این ادعا آن است که هر چند او مشخصا در مقابل استعمار بریتانیا مقاومت کرده و حتی بحث جهاد را نیز طرح میکند اما بخش اعظم تلاشهای او در جهت آگاه کردن مردم و مبارزه با استبداد داخلی در جوامع اسلامی است. او در سخنرانیش در کلکته (1299ه.ق) علت تسلیم مسلمانان به غرب را چنین توضیح میدهد: «این فرنگیها که اکنون به همه جای عالم دست انداختهاند … واقعا این تطاول و دستاندازی و ملکگیری نه از فرنگ بوده است و نه از انگلیس، بلکه علم است که هر جا عظمت و شوکت خود را ظاهر میسازد، جهل در هیچ جا چارهای ندیده مگر آنکه سر خود را به خاک مذلت در پیشگاه علم مالیده، اعتراف بر عبودیت خود نموده است.» (صاحبی، 1375: 72) از سوی دیگر سید در بسیاری از نوشتههایش، سیاست مداران را به بیکفایتی، وطن فروشی و خیانت محکوم میکند. از این رو راهکار سید از یک سمت سعی در اصلاح یا تغییر حکومتهاست و از سوی دیگر آگاه کردن مردم به واسطه سخنرانی و نشریات. مبارزه سید با استعمار نیز از دریچه این دو جریان انجام میگیرد.
نتیجهگیری
بازخوانیهای متفاوتی از سید جمالالدین افغانی، اسدآبادی و یا شاید اسلامی[8] ممکن است. بازخوانیهایی که در نتیجه آنها او را هم میتواند بنیانگذار اندیشه اصلاح دینی دانست و هم بنیانگذار اسلامگرایی افراطی که دو قطب مقابل هم را تشکیل میدهند. اما به نظر نگارندگان خوانش گفتار و رفتار سید در طول عمرش، با در نظر گرفتن شخصیت سیاسی او و شرایط سیاسی و اجتماعیای که سید در آن عمل میکند، سید جمالالدین را در زمره اصلاح طلبان دینی جای میدهد. این موضوع خصوصا با ویژگی عقلگرایی او تناسب بیشتری دارد تا با رویکردهای اسلامگرایان افراطی؛ چرا که غالبا نقطه آغاز این گروه تاکید بر ناتوانیهای عقل و لزوم بازگشت به صدر اسلام است. عقلگرایی در سخنرانیها، مقالات، نامهها و کتابهای سید حضوری پر رنگ دارد و از همه بارزتر در تفکر و فعالیتهای سیاسی اوست.
منابع[9]
سید جمالالدین، ؟، نیچریه یا مادیگری، جزوه تکثیر شده در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران1390
صاحبی، محمدجواد، 1375، سید جمال الدین اسدآبادی بنیانگذار نهضت احیاء تفکر دینی، تهران: انتشارات فکر روز.
خسروشاهی، سیدهادی، 1351، نامهها و اسناد سیاسی سیدجمالالدین اسدآبادی، قم: دارالتبلیغ اسلامی.
توانا، محمدعلی، 1385، اسلام و مدرنیته در اندیشه سید جمالالدین اسدآبادی، نشریه پژوهش علوم سیاسی، شماره سوم پاییز و زمستان 1385.
[1] این مقاله زهرا غزنویان و حامد جلیلوند است که جهت ارائه به کلاس متفکران مسلمان خانم دکتر سارا شریعتی در خرداد 1390 تهیه شده است.
[2] تمامی سالهای مندرج در این جدول به هجری قمری است. در ضمن سالهایی که با علامت (*) متمایز شدهاند به دلیل تبدیل از تاریخ میلادی به قمری ممکن است با خطایی یک ساله مواجه باشند. به عبارت دیگر در فرآیند تبدیل به دلیل نداشتن روز و ماه ممکن است یک سال کمتر یا بیشتر شده باشد.
[3] تاریخها به سطرهای جدول مجاور اشاره دارند.
[4] این نقشه توسط نگارندگان و تنها به منظور به تصویر کشیدن گستره فعالیتهای سید جمالالدین تهیه شده است. برای ساده بودن خوانش آن از آوردن مسیر حرکت سد، اسامی شهرهای مختلف هر کشور و بسیاری دیگر از جزئیات زندگی او خود داری شده است. در ضمن باید توجه داشت که نقشه سیاسی مورد استفاده مرتبط با امروز است که نسبت به تقسیمبندیهای سیاسی زمان سید جمالالدین متفاوت است از جمله در عثمانی و هند که عراق و پاکستان بعدها از آن کشورها جدا شدهاند.
[5] این موضوع به اواخر عمر سید و اوایل ورودش به استامبول یعنی پس از 1309ه.ق بازمیگردد.
[6] William E. Gladstone (1898- 1809) از سیاستمداران مشهور لیبرال بریتانیا و نخست وزیر وقت آن کشور.
[7] Ernest Renan (۱۸۹۲-۱۸۲۳) فیلسوف فرانسوی.
[8] کنایهای ست به بیوطنی و یا شاید هم جهان اسلام وطنی سید جمالالدین.
[9] در این مقاله تنها به کتاب «سید جمال الدین اسدآبادی بنیانگذار نهضت احیاء تفکر دینی» رفرنس داده شده و از سایر منابع جهت درک اندیشههای سید جمال بهره گرفته شده است.